دیوار کاربران


anahita
anahita
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

بودم!
دیدم با دیگری
"شادی"
رفتم..

anahita
anahita
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

باران . . .
شادترین بخش زندگی من است !
چون منصفانه بر سر همه یکسان میریزد

anahita
anahita
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

طرف پیاز سرخ می کنه بوی ماهی بره
بعد اسفند دود می کنه بوی پیاز بره
بعد پنجره باز میذاره بوی اسفند بره!
تازه کلی هم خوشحاله از این ابتکارش
*Sani*

anahita
anahita
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

هر کجاهستی باش... به درک... پنجره... فکر... هوا... عشق... زمین مال خودت... اصلاخاک تو سرت
( (سهراب سپهری اعصابش خورده هیچی نگو)

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

وصیت کردم

هرکی تو مراسم ختمم گفت:

”خدابیامرزتش،راحت شد”

با لبه ی سینیی حلوا

بکوبن دهنش

اونم راحت شه بیاد پیش من!

mohsen2012
mohsen2012
۱۳۹۲/۰۲/۱۶

تمام خاطرات زندگی ام را به دست باد سپردم

وخودم را کنارکشیدم ....

هرچه باداباد......

NeDa
NeDa
۱۳۹۲/۰۲/۱۶

دختره تو فیس بوک نوشته:
امروز تو مدرسه مسابقه ی تناب کشی داشتیم با دبیرامون خلاصه ما دبیرامونو بوردیم جایزش هم از هر دبیر ی2 نمره گرفتیم اینقر هم به دبیرا خندیدیم
بعد پسره زیرش دیدگاه گذاشته:
بين معلماي خانمتون كسي قصد ازدواج نداره؟

دیگه من حرفی ندارم بزنم باقیش با خودتون!

+++♥ Ðiånå ♥ +++

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۱۶

درمکه که رفتم

خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده

و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود

درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته

و انسانها به دور خویش میگردند

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست

دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید

غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود

درهمان نماز ساده خویش

تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم

شاد کردن دل مردم

همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

"حسین پناهی

anahita
anahita
۱۳۹۲/۰۲/۱۶


anahita
anahita
۱۳۹۲/۰۲/۱۶