بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
اصل عشق &ازدواج
- تعداد نظرات : 2
- ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
- نمايش ها : 135
شاگردی از استادش پرسید عشق چیست؟ استاد درجواب گفت:به گندم زار برو وپر خوشه ترین شاخه رابیاور امادر هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! شاگرد به گندم زار رفت وپس از مدتی طولانی برگشت استاد پرسید:چه اوردی؟وشاگرد باحسرت جواب دادهیچ!هرچه جلوتر میرفتم خوشه های پرپشت تر میدیدم وبه امیدپیدا کردن پرپشت ترین تا انتهای گندم زار رفتم استاد گفت:عشق یعنی همین! شاگرد پرسید:پس ازذواج چیست؟ استاد به سخن امد که به جنگل برو وبلندترین درخت را بیاور امابه یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!شاگرد رفت وپس ازمدت کوتاهی برگشت استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او درجواب گفت:به جنگل رفتم واولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم ترسیدم که اگرجلو بروم باز هم دست خالی برگردم استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین!!!
ufvj k'dvdk
....