بلاگ كاربران


روی آن شیشه ی تب دار ، تو را ” هــــــا ” کردم

اسم زیبای تو را ، با نفسم جــــــــا کردم

 

شیشه بدجور دلـــــش ، ابــــری و بـــارانی شد

شیشه را یک شبه ، تـبـدیــل به دریـا کــــردم

 

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست

تا به امید ورود تو ، دهان وا کردم

 

در هوای نفسم ، گم شده بودی ای عشق

با سرانگشت، تو را گشتم و پیدا کردم

 

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را

و رخت را گــل من ، سیــر تمــاشــا کردم …!

 

باز با بازدمی ، اسم تو بر شیشه نشست

من دمم را به امید تو ، مسیحا کردم

 

آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی

جای هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم

نظرات دیوار ها


Fereshteh
ارسال پاسخ

عالللییی

toya
ارسال پاسخ

عالی

farsheed
ارسال پاسخ

عالی

─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
ارسال پاسخ
helya
ارسال پاسخ

گشنگ بود

ftp024
ارسال پاسخ
VaReSh
ارسال پاسخ

عالی بود