دیوار کاربران
yasi98
۱۳۹۴/۰۵/۱۴
در اﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎ رﻧﮓ ﺳـــﮑـــﻮت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺧﻮاﺑﯿﺪﻩ اﻧﺪ، ﮔﻠﻬﺎ رﻧﮓ و ﺑﻮﯾﯽ ﻧoﺪارﻧﺪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ، ﮔﻮش ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ !اﯾﻨﺠﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ آدﻣﻬﺎﯾﺶ رﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮب ﻫﺎ ﻣﺘﻬﻢ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ اﻧﺪ دﻟﻬﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎر ﻋﺼﺮ ﯾﺨﺒﻨﺪان اﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻓﻘﻨﺪ ... راز ﻣﻮﻓﻘﯿﺘـــﺸﺎن دروغ اﺳﺖ و ﺗﻨﻬﺎ ﺻﺪای ﺳﮑـــﻮت ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮد ... ﺗﻨﻬﺎ ﺳــﮑــﻮت |
|
yasi98
۱۳۹۴/۰۵/۱۴
روزگار ب من آموخت ک چیزی را |
|
yasi98
۱۳۹۴/۰۵/۱۴
خود را به خدا بسپار ، وقتی که دلت تنگ است |
|
yasi98
۱۳۹۴/۰۵/۱۴
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ چقدر ﻣﻰﻣﺎﻧﻰ |
|
MISS_TINA
۱۳۹۴/۰۵/۱۲
|
|
mona_rt
۱۳۹۴/۰۵/۱۲
|
|
mojtaba04
۱۳۹۴/۰۵/۱۲
سرتاسره قلبت باید |
|
yasi98
۱۳۹۴/۰۵/۰۴
آسمـــان اینجـــا آبـــی سـت!! |
|
mojtaba04
۱۳۹۴/۰۴/۳۱
چه احساس عجیبی چه تقدیر غریبی |
|
mojtaba04
۱۳۹۴/۰۴/۳۰
روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت فراوان به پشت بام برد! بعد از مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمی آمد. ملا نمیدانست الاغ بالا می رود ولی پایین نمی آید!! پس از مدتی تلاش ملا خسته شد وپایین آمد ولی الاغ روی پشت بام بشدت جفتک می انداخت و بالا و پایین می پرید. تا اینکه سقف فروریخت و الاغ جان باخت. ملا که به فکر فرو رفته بود، باخود گفت: لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را هلاک می نماید!! |