توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
شیرین ترین نگرانی
- بابا لنگ درازِ عزیزم کسی که در زندگیاش کسی را از ته قلبش دوست دارد همیشه نگران است!نگران غذا خوردنش، نگران ماشینهایی که به او نزدیک میشوند و بوقشان خراب است؛ نگران ویروسهایی که دور او میچرخند!امّا بابای عزیزم ... اینها از شیرینترین نگرانیهای دنیا هستند! از شیرینترینهای آنها ...…
حسودی ام می شود به پرنده ها...!
- حسودی ام می شود به پرنده ها همین که هر روز سفره ی مهربانی ات را برای گنجشکهای عصرانه تکان می دهی! به باران اشاره می کنی به پرنده ی روی شاخه! می گویی: پرنده ها هیچ فصلی چتر بر نمی دارند! و فکر می کنی جهان جای بهتری می شد اگر جای این دستها از شانه هامان دو بال کبوترانه می رویید... هنوز به پرواز و باران و پرنده فکر می کنی و من به تنهایی درختی که یکی از همین فصلها برای کوچ پرنده اش دست تکان خواهد داد!…
به شعرم چه بگویم...
- برای قلبم چه طرحی بریزم تا عاشقت نباشد؟ لبانم را چه بیاموزم که تو را نبوسد و طاقتم را که دندان بر جگر بگذارد؟ به شعرم چه بگویم که منتظرم باشد تا بعد؟ و حال آنکه روزی که تو را نبینم بی نهایت است. "نزار قبانی"
اگر پایان را میدانستم آغاز نمیکردم!
- اگر یارم هستی کمکم کن تا از تو دور شوم اگر دلدارم هستی کمکم کن تا شفا یابم اگر میدانستم عشق چنین خطرناک است عاشقت نمیشدم اگر میدانستم دریا اینقدر عمیق است به دریا نمیزدم اگر پایان را میدانستم آغاز نمیکردم! دلتنگت هستم یادم بده چگونه ریشههای عشق را درآورم یادم بده چگونه اشکهایم را تمام کنم یادم بده چگونه قلب میمیرد و اشتیاق خودکشی میکند! ا…
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم
- کجا جدا شوم از تو که بعد از آن تو نباشی کسی که داده مرا از خودم امان، تو نباشی کجای زندگیم دست می دهد که به تلخی گریزم از تو و آغوش مهربان، تو نباشی کجای گریه بخندم، کجای خنده …
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منم
- آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منماین چنین عشق تو در سینه نگهداشت منمآنکه در ناز فرو رفته و شاداب توئیآنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منمآنکه هرگز نگشود دفتر احساس توئیآنکه رویای تو را خاطره پنداشت منمآنکه کافر به دل مومن من بود توییآنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منمآنکه بر سینه ی من خنجر غم کوفت توئیاو که قامت به قد تیر برافراشت منماو که در باغ غزل گشت و خرامید توئیاو که یک بوته در این باغچه نگذاشت م…
فقط ای کاش تو باشی و نگاهی باشد
- با تو شب ها چه نیازیست که ماهی باشد فقط ای کاش تو باشی و نگاهی باشد بعد از آن شب که تو هم رد شدی از من، ای ماه! آسمان بر سر من سقف سیاهی باشد به دگرگونی این بخت، من عادت دارم شوکت مصر نباشد، دل چاهی باشد! می روم تا ته این جاده ی غمگین، شاید، ته این جاده مرا چشم براهی باشد رفتنم را تو بیا چند قدم بدرقه کن تا نگاه تو مرا پشت و پناهی باشد... تا نگاه تو مرا پشت و پناهی باشد...…