دیوار کاربران


sara_s
sara_s
۱۳۹۲/۰۸/۱۲

ای نگاهــــت نخی از مخـــــــمل و از ابریشم

چند وقتیست که هر شب به تو می اندیشم

به تو ، آری به تو ، یعنی به همان منـــظر دور

به همان ســــبز صميمي ، به همان باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که ســـــــــراغش ز غزلهای خودم می گیری

به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تـــــــــــــــــو

به خموشی ، به تماشا ، به شـــــکیبایی تو

به نفســــهای تو در سایه ي سنگین سکوت

به ســـــخنهای تو با لهجه ي شیرین سکوت

شــــبحی چند شبی آفت جانم شده است

اول نام کســــــــــــــی ورد زبانم شده است

در من انگار یکــــــــــی در پی انکار من است

یک نفر مثــــــل خودم عاشق دیدار من است

یک نفر ســاده ، چنان ساده که از سادگیش

می شود یک شـــــــبه پی برد به دلدادگیش

یک نفر ســبز ، چنان سبز که از سرسبزیش

میتوان پل زد از احــــساس خدا تا دل خویش

آه ای خواب گـرانسنگ سبکبار شــــــــــــده

تو که بــــــــــــــــر روح من افتاده و آوار شده

آه ای بی رنگ تـــــر از آینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست ؟

اگر این حادثه هـــــــــر شبه تصویر تو نیست

پس چرا رنگ تـــــــــو و آینه اینقدر یکیست ؟

آری آن سایه که شـــب آفت جانم شده بود

آن الفبا که هــــــــــــــمه ورد زبانم شده بود

اینک از پشــــــــــت دل آینه پیدا شده است

خود تماشــا گه این خیل تماشا شده است

آن الــــــــــــــــفبای دبستانی دلخواه ؛ تویی

عشق مــن ، آن شبح شاد شبانگاه ؛ تویی

حتم دارم که تویی آن شـــــــــــبح آینه پوش

عاشقی جرم قشنگیست ، به انکار مـکوش

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۸/۱۲

زِنـدگــــــے بہ مـטּ آموפֿـــتـــ ...

بآפֿـتــــــم تآ בلـפֿـوشــــــتــ ڪـُـــــنَم!

بـــــــرگ بَرَنـבه اَتــ سآבگیــــــم نبوב ، בلــ پآڪمــ بــــــوב ...

چـــوטּ پـــــــآے مَـטּ به تیغــ ڪَســــــآنے زَפֿـمــ بَرבآشتــ ڪہ

اَز آنہـــــــــآ اِنتِظآر مـפـــبتــ בآشتَمــ

زِنـבگـــے بہ مَـטּ آموפֿـــتـــ

هــیــــچــ ڪـَـــــســ شَبیـــہ פـرفہــــــــآیَشــ نیستـ ...
اפــتیــــــــــاط (!)

+++++5+++++

melisa11
melisa11
۱۳۹۲/۰۸/۱۲

پرسش های ما افکار ما را می سازند.

"آنتونی رابینز"

+.+.+.+.+

shirinasal
shirinasal
۱۳۹۲/۰۸/۱۱

وقت جـــدایی وقت رفتن

برامــ احساس عجیبی بـود

گرمی آغوشتو از دستــام گرفتی

من مونـدم و دستـای سـردی که

گرمای هیچ آغوش غریبی رو پذیرا نبود

چه تلــخ بود وقتـی فهمیدمــ

تو ســـرمای زمستونی دستام

sara_s
sara_s
۱۳۹۲/۰۸/۱۱

در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم

می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی

دفتر عمر مرا با وجود تو

شکوهی دیگر

رونقی دیگر هست

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی

من به بی سامانی ، باد را می مانم

من به سرگردانی ، ابر را می مانم

من به آراسته گی خندیدم

منه ژولیده به آراسته گی خندیدم

سنگ طفلی اما

خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت

قصه ی بی سر و سامانی من

باد با برگ درختان می گفت

باد با من می گفت :

" چه تهی دستی مرد ! "

ابر باور می کرد

من در آئینه رُخ خود دیدم

و به تو حق دادم

آه ... می بینم ، میبینم

تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی

من به اندازه زیبایی تو غمگینم

چه امید عبثی

من چه دارم که تو را در خور ؟!

هیچ !

من چه دارم که سزاوار تو ؟!

هیچ !

تو همه هستی من

هستی من

تو همه زندگی من هستی

تو چه داری ؟! .... همه چیز

تو چه کم داری ؟! ...هیچ !

بی تو در می یابم

چون چناران کهن

از درون تلخی واریزم را

کاهش جان من ، این شعر من است

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی

راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!

باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی

نه .... دریغا ، هرگز

کاشکی شعر مرا می خواندی !!!

asal22
asal22
۱۳۹۲/۰۸/۱۱

قسمتون میدم وقتی دارین با تلفن یا موبایل صحبت می کنین

با خودکار روی هر چیزی که دم دستتون بود چرت و پرت ننویسین یا نقاشی نکشین

آخه من الان این مدرک پایان تحصیلاتم که بابام در حال موبایل صحبت کردن

روش عکس الاغ کشیده ، کجا ببرم نشون بدم

از دست مسئولین هم دیگه کاری بر نمیاد

mozhgan2013
mozhgan2013
۱۳۹۲/۰۸/۱۱

آهنگ جدید از بنیامین: شرکت خلوت ..دفتر خالی...منشی خوشگل.. تنهاست...نمی یااااای؟؟نمی خواااای؟؟!!

mozhgan2013
mozhgan2013
۱۳۹۲/۰۸/۱۱

آهنگ جدید از بنیامین: شرکت خلوت ..دفتر خالی...منشی خوشگل.. تنهاست...نمی یااااای؟؟نمی خواااای؟؟!!

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۸/۱۱

******************************
خدايا كودكان گل فروش را ميبيني؟

مردان خانه به دوش......دختران تن فروش.....

مادران سياه پوش....واعظان دين فروش....

محرابهاي فرش پوش ....پسران كليه فروش....زبانهاي عشق فروش ....

انسانهاي آدم فروش....همه را ميبيني؟

ميخواهم يك تكه آسمان كلنگي بخرم,

ديگر زمينت بوي زندگي نميدهد



*****************************

samiranice
samiranice
۱۳۹۲/۰۸/۱۰

سیگار میکشم تا دود کنم خیال بودنش را …
ریه هایم بی تقصیرند ، فقط دارند تاوان ندانم کاری های دلم را پس میدهند !