دیوار کاربران
samin_63
۱۴۰۱/۱۰/۲۴
همیشه سبز می خشکد |
|
korosh_ts
۱۴۰۱/۱۰/۰۸
آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش؛ جبرانِ تمامِ نبودن هاست، |
|
samin_63
۱۴۰۱/۱۰/۰۸
آنکه مست آمد و دستی به دلِ ما زد و رفت |
|
samin_63
۱۴۰۱/۱۰/۰۸
خواب نمی بَرد مرا |
|
shab
۱۴۰۱/۰۹/۰۸
در خیابان های شهر راه می روم و به چهره ها، به حالت مردم، به اندامشان، به حرکات و به نگاه های بی رمقشان می نگرم. هرچه بیشتر نگاه میکنم بیشتر از خودم می پرسم چه بر سر نوع بشر آمده است؟ در واقع به جای نوع بشر همه جا نقاب می بینم: نقاب اندوه، نقاب کینه و بغض و نقاب پریشانی. |
|
korosh_ts
۱۴۰۱/۰۵/۱۲
برای خودت وقت بگذار، گاهی با خودت کنجی خلوت کن و کارهایی که دوست داری را انجام بده. به خودت فکر کن، به دلت، به سلامتیت، به هر آن چیزهایی که دوست داری. کودک درونت را صدا کن، او را صمیمانه در آغوش بگیر و از او بپرس دوست دارد چهکار کنی؟ بپرس چه چیزهایی خوشحالش میکند؟ |
|
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۲۲
آدم ها به اندازه حرفهایی که نمیتونن به دیگران بگن |
|
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۱۱
وقتی که دل میگیره فقط یه آغوش خوبه..... |
|
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۰۹
و گریستم |
|
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۰۱
من یک مهاجرم! |