دیوار کاربران


samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۱۰/۲۴

همیشه سبز می خشکد
همیشه ساده می بازد...
همیشه ساده می بازد...
همیـــــــــشه ساده می بازد...................

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۱/۱۰/۰۸

آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش؛ جبرانِ تمامِ نبودن هاست،
جبرانِ تمامِ بی انصافی ها و شکستن ها...
یکی که با جادویِ حضورش، دنیایِ تو را متحول می کند.
جوری تو را می بیند، که هیچ کس ندیده،
جوری تو را می شنود، که هیچ کس نشِنیده،
و جوری روحِ خسته ی تو را از عشق و محبت، اشباع می کند؛
که با وجود او، دیگر نه آرزویی می مانَد، برایِ نرسیدن و نه حسرت و اندوهی برای خوردن...
بعضی آدم ها، خودِ معجزه اند .
انگار آمده اند تا تو مزه ی خوشبختی را بچشی،
آمده اند تا دلیلِ آرامش و لبخندِ تو باشند،
آمده اند که زندگی کنی...
نرگس_صرافیان_طوفان

رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه خود یاد کند
آنکه زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت ..!!
http://up.hamkhone.ir/uploads/2022-12/16b458d2a4eb7dfe7232a7d00b86e372.mp3
دلت شاد رفیق؛ لحظه هات بی غم ، دور از تنهايي
در پناه حق

samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۱۰/۰۸

آنکه مست آمد و دستی به دلِ ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهاییِ ما را به رخِ ما بکشد
تنه ای بر درِ این خانه یِ تنها زد و رفت.....

هوشنگ ابتهاج

samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۱۰/۰۸

خواب نمی بَرد مرا
یار نمیخَرد مرا
مرگ نمی دَرد مرا
آه، چه بی بها شدم...

عباس معروفی

shab
shab
۱۴۰۱/۰۹/۰۸

در خیابان های شهر راه می روم و به چهره ها، به حالت مردم، به اندامشان، به حرکات و به نگاه های بی رمقشان می نگرم. هرچه بیشتر نگاه میکنم بیشتر از خودم می پرسم چه بر سر نوع بشر آمده است؟ در واقع به جای نوع بشر همه جا نقاب می بینم: نقاب اندوه، نقاب کینه و بغض و نقاب پریشانی.

گاهی اوقات به نظرم می رسد که طلسمی شوم و خبیث بر سر شهر سایه افکنده است. وقتی همه خوابیده بودند جادوگری قدرتمند لبخند را از روی لبان مردم زدوده و به جای آن اندوه و کدورت بر چهره ها پاشیده است. فقط بغض و کینه، تهاجم و زورگویی برای انسان ها باقی گذاشته است.

حرکت_انسانم_آرزوست (ماتیلدای عزیز)
سوزانا_تامارو
نادیا_معاون


+555

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۱/۰۵/۱۲

برای خودت وقت بگذار، گاهی با خودت کنجی خلوت کن و کارهایی که دوست داری را انجام بده. به خودت فکر کن، به دلت، به سلامتی‌ت، به هر آن‌ چیزهایی که دوست داری. کودک درونت را صدا کن، او را صمیمانه در آغوش بگیر و از او بپرس دوست دارد چه‌کار کنی؟ بپرس چه چیزهایی خوشحالش می‌کند؟
فیلم ببین، سرگرم باش، تفریح کن، ذوق‌زده شو.
گاهی خودت را محک بزن، ببین هنوز هم با چیزهای ساده خوشحال می‌شوی؟ هنوز هم یک فنجان قهوه حالت را خوب می‌کند؟ خریدن یک کتاب، یک مداد، یک شاخه گل. ببین هنوز هم یک دلخوشی ساده برای پیچیدگی جهانت کفایت می‌کند؟

نرگس_صرافیان_طوفان

..... و جهان اما از هر سلامی خالی است....شاد باشی دوست گرامی

samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۲۲

آدم ها به اندازه حرفهایی که نمیتونن به دیگران بگن
یا در واقع عده زیادی درکی از اون حرف ها و اتفاقات ندارن
احساس تنهایی میکنن....

samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۱۱

وقتی که دل میگیره فقط یه آغوش خوبه.....
یه نفر که حرفاتو گوش کنه، گوش خوبه.....

samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۰۹

و گریستم
به یاد تمام رویاهایی که تا می خواستیم نوازششان کنیم، پژمردند.....

جان اشتاین بک

samin_63
samin_63
۱۴۰۱/۰۴/۰۱

من یک مهاجرم!
از رویایی به رویای دیگر...