دیوار کاربران


Arman33
Arman33
۱۴۰۰/۱۲/۰۹

samin_63 :
سپاس از شما و توجهتون
شاد باشید و پُر از شور عشق....

خواهش میکنم. سلامت باشید

آرزوی بهترین ها برای شما

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۰۹

samin_63 :
بسیار بسیار زیبا و قابل تامل
سپاس

سپاس از شما و توجهتون
شاد باشید و پُر از شور عشق....

Arman33
Arman33
۱۴۰۰/۱۲/۰۹

samin_63 :
من زنم …
با دست هایی که دیگر دل خوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد
من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو
میدانی؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند.
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم.
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است.
به خواهر و مادرت که می رسی قیصر می شوی.

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی.
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا می شوی.
تمام حرف هایت عوض می شود.
دردم می آید نمی فهمی.
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است.
حیف که ناموس برای تو…
حیف که ف.ا.ح.ش.ه.یِ مغزی بودن بی اهمیت تر از ف.ا.ح.ش.ه.یِ تنی است.

من محتاج درک شدن نیستم. دردم می آید خر فرض شوم.
دردم می آید آن قدر خوب سر وجدانت کلاه می گذاری
و هر بار که آزادیم را محدود می کنی می گویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است!
نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود!

میدانی؟
دلم از مادر هایمان می گیرد.
بدبخت هایی بودند که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
خیانت نمی کردند نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه خیانت هم شهامت می خواست.
نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت جایش النگو داد.

مادرم از خدا می ترسد.
از لقمه ی حرام می ترسد، ازهمه چیز می ترسد
تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است.
دردم می آید این را هم بخوانی می گویی اغراق است.
ببینم فردا که دختر مردم در بیرون به جرم موی بازش کتک می خورد باز هم همین را می گویی؟
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه، غیرت داری؟
دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند.
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند.

دردم می آید از این همه بی کسی دردم می آید......

سیمین دانشور

بسیار بسیار زیبا و قابل تامل
سپاس

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۰۴

من زنم …
با دست هایی که دیگر دل خوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد
من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو
میدانی؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند.
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم.
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است.
به خواهر و مادرت که می رسی قیصر می شوی.

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی.
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا می شوی.
تمام حرف هایت عوض می شود.
دردم می آید نمی فهمی.
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است.
حیف که ناموس برای تو…
حیف که ف.ا.ح.ش.ه.یِ مغزی بودن بی اهمیت تر از ف.ا.ح.ش.ه.یِ تنی است.

من محتاج درک شدن نیستم. دردم می آید خر فرض شوم.
دردم می آید آن قدر خوب سر وجدانت کلاه می گذاری
و هر بار که آزادیم را محدود می کنی می گویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است!
نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود!

میدانی؟
دلم از مادر هایمان می گیرد.
بدبخت هایی بودند که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
خیانت نمی کردند نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه خیانت هم شهامت می خواست.
نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت جایش النگو داد.

مادرم از خدا می ترسد.
از لقمه ی حرام می ترسد، ازهمه چیز می ترسد
تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است.
دردم می آید این را هم بخوانی می گویی اغراق است.
ببینم فردا که دختر مردم در بیرون به جرم موی بازش کتک می خورد باز هم همین را می گویی؟
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه، غیرت داری؟
دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند.
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند.

دردم می آید از این همه بی کسی دردم می آید......

سیمین دانشور

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۰/۱۲/۰۳

درود بر شما بانوی گرامی
خوش باشید بانو
مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه می سازد
.............................................................
گاهی وقتها برای خودت زندگی کن
طوری درخودت زندگی کن
که برای کسی دست نیافتنی باشی
تلفنت را خاموش کن
پنجره ها رو باز کن
ساده ترین لباسهایت رو بپوش
زیر باران بدون چتر قدم بزن
لبه جدول راه برو
به خنده دیگران کاری نداشته باش...
برای خودت چای دم کن
یا عطری راکه دوست داری رو بخر
و...
این حالت را با کسی قسمت نکن
حتی شده ، ساعتی را
برای خودت زندگی کن
خودت و خودت..

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۰/۱۱/۲۶

کوچکترین لبخند تو
مرا از همه بدبختی‌ها نجات می‌دهد

درود بانو ی گرامی
من بعنوان یک مرد در این روز شرمنده معصومیت شما هستم.
سپاسگزار لطف شما
براتون قلبی مهربان و همراه همیشگی در زندگی دعا می کنم...
این شعر تقدیم شما

زنها...
گاهی عاشقانه هایشان را دم می کنند!
و می شود همان چای خوشرنگ
با عطر هل و دارچین
که کنار حبه قندی از عشق چقدر می چسبد...
گاهی دلدادگی هایشان را؛
هر شب همراه با عطر مریم
در خانه می پاشند؛
و هر صبح با تک بوسه ای
دلت را نشانه می روند..!
زنها گاهی دوستت دارمهایشان را
زیر باران با تو بی چتر قدم می زنند...
و گاهی ناگهان سکوت می کنند!
و تو باید آنقدر مرد باشی؛
که سکوت را در عمق چشمانشان
معنا کنی...

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۰/۱۱/۲۳

درود برشما
مهمان شب شما شدم
عرض ادب و احترام
امید که لبتان خندان و مهربانی زین پس در مسیر زندگیتان جاری..آمین

زمان هیچ گاه دردی را دوا نکرده است...
این ماییم که آرام آرام به دردها عادت می‌کنیم ...
دردهایی هست که مال همه است، و من آن دردها را هرگز پنهان نمی‌ کنم؛

اما دردِ قلب، مال هیچ‌ کس نیست به جز صاحب قلب...

بعضی از دردها نباید توی یک شب بیان،
باید توی چند هزار سال پخش بشن!
ولی وقتی توی یک شب می‌آن،
اون شب به اندازه چند هزار سال پیرت می کنه.
درست برخلاف عشق!
وقتی که باید طی چند هزار سال عاشق کسی بشی،
اما این اتفاق توی یک شب رخ میده،
اون شب به اندازه چند هزار سال جوان میشی...!

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۹/۲۳

سوگ
بهای جرات دوست داشتن دیگران است...

اروین یالوم

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۸/۱۴

در جستجوی آنچه برایم مقدر نکرده ای، خسته ام مکن....

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۵/۱۶

تقصیر من نبود اگر "دوستت دارم" ها را هیچگاه باور نکردم!
نشد که باور کنم!
گاهی حق دادم،
گاهی درک کردم،
گاهی همه چیز را به پایِ بدیِ روزگار و زمانه زدم!
و چشم دوختم به راهی و نگاری و سواری که بیاید.....!
لیک حال می دانم،
گاهی هم باید رد شد،
و پذیرفت که شاید سهمِ بعضی ها دوست داشته شدن نیست....
و اشکالی ندارد اگر فقط خودت،
و تنها خودت،
خودت را دوست بداری...
این زیباترین و بی آلایش ترین عشق در جهان است......

شیما بهزاد