دیوار کاربران


samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۲۳

به خاطر آوردنت را دوست دارم....
چه زیبا
مرا از هم میپاشی!

ناظم حکمت

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۱۹

samin_63 :
تو چه می‌دانی درد چیست؟ درد زنی که نمی تواند زنانگی اش را فریاد بزند...
درد زنی که زنانگی بی هوا امانش را بریده... درد زنی که در پستوی دلش هزار راز نگفته دارد...درد زنی که اشک هایش هر بار در نبود کسی روان است که جان داده برای داشتنش...
تو چه می‌دانی چیست آه یک زن تنها در برهوتی از خیال...

من یکزنم
نهبه خشونتعلیه_زنان
حکیمه_احمدی
قضاوت_ممنوع

شبتون خوش بانوی بامعرفت

ممنونم از حسن انتخابتون

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۰/۱۲/۱۹

تو چه می‌دانی درد چیست؟ درد زنی که نمی تواند زنانگی اش را فریاد بزند...
درد زنی که زنانگی بی هوا امانش را بریده... درد زنی که در پستوی دلش هزار راز نگفته دارد...درد زنی که اشک هایش هر بار در نبود کسی روان است که جان داده برای داشتنش...
تو چه می‌دانی چیست آه یک زن تنها در برهوتی از خیال...

من یکزنم
نهبه خشونتعلیه_زنان
حکیمه_احمدی
قضاوت_ممنوع

شبتون خوش بانوی بامعرفت

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۱۸

یه شب دستامو بوسیدم شبیه دست مادر بود
خزیدم توی آغوشم جنون با من برابر بود
ته یک کوچه ی بن بست عروسکهامو دزدیدن
بریدن چتر موهامو، تو بارون ساقه مو چیدن
صدای بچگی هامون تو ذهن کوچه جا مونده
زمین بازیِ ما رو غبار تیره پوشونده
یه شب با کفش شبرنگم تمام کوچه روشن بود
تمام خط قرمزها خطوط لی لیِ من بود
من از محدوده بیزارم رو مرزها پامو میزارم
دوباره بذر دستامو تو خاک باغچه می کارم
یه عمره بالمو بستن ولی من باله میرقصم
به قانون شراب کهنه یِ سی ساله میرقصم

رضا افشاری
از صفحه اینستاگرام _saminbolori

#روز جهانی زن

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۰/۱۲/۱۸

در رویاهایت جایی‌ برایم باز کن
اینجا چیزی جز یاد تو نیست
نه که نیست
هست
خنده‌هایت هست، نگاهت هست، نفسهایت هست
اما مال من نیست
زخمهایی که به یادگار گذاشتی کهنه شده اند
صدای ناشناس شب
دو صندلی شکسته، یک میز غرق تماشا
هم خانه‌ام شده اند
بیداری از ابهام دست بر نمی‌‌دارد
و تو از سرم
دعوت کن مرا به خوابی‌ رویایی
در من حسی گسترده است
پر از خیالهای عاشقانه
مثل قطره‌های عذاب روی سرم میریزند
و هر لحظه از نگاه دلم می‌‌چکند
حیرانم از این حس
پرهایاهوترین لحظه‌های زند‌گیم‌ هستند
بگذار
لرزش دلت
فقط
ناقوس قلب مرا به صدا در آورد..

درود بر خانم محجوب با دلی پاک و مهربان
جهت همصدایی باشما تقدیم میشود..
چه با ذوقید شما..دو انتخاب شما عالیست

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۱۷

هر سو شتافتم
پیِ آن یارِ ناشناس
گاهی ز شوق، خنده زدم
گه گریستم
بی آنکه خود بدانم ازینگونه بیقرار
مشتاق کیستم....!

سراب - هوشنگ ابتهاج

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۱۶

و گفت:
محبت درست نشود مگر در میان دو تن
که یکی دیگری را گوید ای من!...

عطار نیشابوری

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۰/۱۲/۱۵

در ڪوچہ ے دلتنڪَیِ شب،چشم بہ راه است
باز این دل دیوانہ
ڪه شاید تو بیایی...

خوش باشی بانو -شعر پایین زیبا بود -هم صدا شدم

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۱۵

به شب سلام
که بی تو رفیقِ راهِ من است....

حسین منزوی

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۱۲/۱۰

باران که شدی، مپُرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ی دل، اگر خدا را خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان، خویش، خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست........