بلاگ كاربران


  • تاوان

  • دلمان که می گیرد تاوان لحظه هاییست که دل میبندیم. خدایااااااا...... هرگز کسی را به انچه قسمتش نیست عادت نده
  • رنگین کمان

  • یک رنگ که باشی زود چشمشان را میزنی.خسته می شوند از رنگ تکراریت.... این روزها  دوره ی رنگین کمان هاست..........
  • دمش گرم

  • دم دنیا گرم که بدون گارانتی ما رو سرویس میکنه.......
  • دل نوشته من

  • مثه همیشه رفتار میکنی میخندی.حرف میزنی.تو فرقی نکردی اما نمیدونی بقیه چشونه!! چرا اضطراب دارن .یه جوره متعجبی نگات میکنن.بعضیا دیگه طاقت نمیارن و میان جلو وبا همون تعجبازت میپرسن:تو خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟ توام جواب میدی:اره خوبم!! خب دروغم نگفتی! اصلا ترسه بقیرو درک نمیکنی تو فکرت خودتو یه خریدار واونو یه کالای انحصاری میدونی پیش خودت میگی خریدار اول واخرش خودمم  با صدایه زنگ تلقن از جا میپری .نفست بند…
  • داستانک

  • یه شبی مرده مست و تلو تلو خورون میاد خونه از اون جایی ک تعادل نداشته میخوره به گلدونی که زنش خیلی دوست داشته با خودش میگه واااای صبح که پاشه ببینه حسابی عصبانی میشه و شروع میکنه به دعوا و تا شب ادامه میده اون شب همون دمه گلدون خوابش میبره صبح که بیدار میشه میبینه زنش براش یادداشت گذاشته ک عزیزم برای این که غذای مورد علاقتو درست کنم باید میرفتم خرید زود میام پیشت عشقم خیلی دوست دارم مرده که انتظار …
  • ?

  • هیچکس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و ان پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم حافظ فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم…
  • حکم

  • همه چیز از یه بطری بازی شروع شد روی یک میز 6نفره همه مست و خراب بطری چرخید چرخید و چرخید همه چشم ها به چرخشش بود حرکتش کم شد کم تر و کم تر تا  بالاخره ایستاد سرش به طرف من بود به هر حال من باید اطاعت میکردم با چشم مسیر سر تا انتهای بطری رو طی کردم آخرش رسید به اون نگاهم کرد و خندید بلند بلند می خندید دلیل خنده هاشو نمی فهمیدم تا این که ساکت شد و خیره به من به لباش چشم دوخته بودم منتظره این ک…
  • برای تو مینویسم( مخاطب خاصصص داره)

  • بی حسی خسته ام کرده سیگار تنها لب هایم را ارضا می کند پوستم لبریز از حسرت تنت بیا و تار و پود وجودم را به چنگ گیر و بریز و بپاش من برای تو من..... برای رسیدن به تو از پروانه ها بی پروا ترم
  • لبخند

  • یک لبخند رابسته بندی کرده ام برای روزی که اتفاقی تورا میبینم انقدر تمیز میخندم که به خوشبختی ام حسادت کنی و من در جیب هایم دست های خالی ام را فریب دهم که امن ترین جای دنیا را انتخاب کرده اند