دیوار کاربران


aseman
aseman
۱۳۹۲/۰۲/۲۹

هـيــچ قَــطــار ي اَز ايـن اُتــاق نِـمـي گُـذَرَد

مَـن ايــنـجـا نِـشـَـسـتِـه اَم

وَ بـا هَـمـين ســيگــار قَـطـار مي آفَـريـنَـم !

نِـمي شِـنَـوي .. ؟؟

سَـرَم دارَد ســـــوت مـي کِـــشـَــد

eMo_mahsa
eMo_mahsa
۱۳۹۲/۰۲/۲۹

تمام تنم می لرزد،

از زخم هایی که خورده ام..

من از دست رفته ام،

شکسته ام..

می فهمی؟؟

به انتهای بودنم رسیده ام؛

اما

اشک نمی ریزم..

پنهان شده ام پشت لبخندی که

درد می کند...

+5 براي شما

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۲۷

دخترک چند روزی بود که پاش شکسته بود و توی خونه مونده بود.از اینکه خونه نشین شده بود ونمی تونست راه بره کلافه شده بود .تصمیم گرفت به پارک بره تاحال وهواش عوض بشه .

وقتی روی نیمکت پارک نشست ،چشمش به دختری که د و پاش فلج بود وروی نیمکت روبرو نشسته بود افتاد .از مادرش که اونو به پارک برده بود خواست تا روی اون نیمکت کنار اون دختر بشینه.

وقتی نشست سلام کرد وسر صحبت رو با اون باز کرد.با حالتی اندهناک وگلایه مند گفت، خیلی سخته که دیگران راه می رن وما نمی تونیم. دختری که پاهاش فلج بود با تعجب به اون نگاه کرد. دخترک ادامه داد،تازه امثال شماها رو درک می کنم. دختر در جوابش خندید .

دخترک پرسید ،چرااز حرفهای من تعجب کردی ،چرا خندیدی.دختر جواب داد ،دلیل تعجب من ازاینه که تو حسرت راه رفتن دیگران رو می خوری در حالی که من خودم رو خوشبخت تر از اونا می بینم.چون فکر می کنم من راحتم واونا خسته می شن که راه می رن.و دلیل خنده ی من اینه که تو فکر می کنی امثال منو درک می کنی. دخترک گفت ،مگه ما مثل هم نیستیم. دختر جواب داد نه،چون تو پرنده ای هستی که آزاد بودی . چند روزه که اسیر شدی. برای همینه که خودتو به در ودیوار می کوبی و حسرت آزادی رو می خوری. ولی من از بدو تولد تو قفس بودم.

معنی آزادی رو نفهمیدم که حسرت اونو بخورم و برای رسیدن بهش تلاش کنم. برای همینه که متعجبم از شکوه های تو. من خیلی راضیم از این وضع.

دخترک خیلی فکر کرد حق با اون دختر بود. خدارو شکر کرد که اونقدر خوشبخت بود که می تونست تفاوت بین سختی و آسایش رو درک کنه. تازه فهمیده بود که همیشه این آدمهای خوشبختند که درد رو حس می کنند ومی نالند وشکوه می کنند. چرا که اون کسی که خوشبختی رو حس نکرده از بدبختی شکوه ای نداره.

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۲۶

ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ،

چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ

گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد

گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ مـی آورد

گـاهـی از دل تـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد

گـاهـی بـغـض در گـلـو خـفـتـه اسـتــــ

گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ

گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ

و گـاهـی سـکـوت گـریـه بـی صـدای دل یـکـ "عـاشـق" اسـت

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۲۵

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان

نه به دستی ظرفی را چرک می کنند

نه به حرفی دلی را آلوده

تنها به شمعی قانعند

و اندکی سکوت...

mahdi12
mahdi12
۱۳۹۲/۰۲/۲۵

گاهـــی وقتا
آدم دلـــش تنـــگ میشه ...
واسه کسایی که ارزش نداشتـــن و ندارن ...
اما دلــــه !!
دل ...

mahdi2013
mahdi2013
۱۳۹۲/۰۲/۲۴

+5+5+5
تقدیم به شما دوست عزیز

NeDa
NeDa
۱۳۹۲/۰۲/۲۴

دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا میشه
سریع یه پتروس فداکار پیدا میشه انگشتش رو میکنه توش !!!

+++♥ Ðiånå ♥+++

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۲۴

اولين سوال دخترا در شروع ترم:

استاد منابع امتحانی چیا هست؟

پسرا از استاد در شروع ترم:

استاد نه ونيمُ ده مي‌دين؟؟

5+++

mohammad7374
mohammad7374
۱۳۹۲/۰۲/۲۲



5+