متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


بدون اینکه توجه کسی جلب شود در ماشین را باز کرد و سوار شد.

نگاهی به عقب انداخت هنوز کسی مشکوک نشده بود و این یعنی اینکه تا اینجا همه چیز خوب پیش رفته بود. آرام دستی را خواباند و ماشین کم کم شتابش بیشتر شد.

ناگهان از پشت سر مردی فریاد زد :

" یکی نگه اش داره!... یکی پسرمو نجات بده!"

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !