خیمه بزن بر قلب من , صاحب این خانه تویی

مستم کن از جام لبت , ساقی و پیمانه تویی

آغوش سردم را ببین , محتاج دوزخ توام

روشن نما چشم دلم , خورشید کاشانه تویی

سعدی

خوشا و خرما وقت حبیبان

به بوی صبح و بانگ عندلیبان

خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست

که ساکن گردد آشوب رقیبان
‌

دلم یک کوچه میخواهد بی بن بست ! و یک خدا ؟!

تا کمی با هم قدم بزنیم

فقط همین …

REP+

فاضل_نظری

مهتاب به خورشید نظرکردودرخشید
هروقت شدی آینه،
کافی ست ببینی

ای عقل بپرهیزومگو
عشق چنان است
ای عشق کجایی
که ببینند چنینی
‌

مهربانی دانه ایست که....

حتی اگر ندانی آنرا کجا کاشتی

روزی به بار می نشیند

و درختی می شود

و تو در سایه ‌آن

خستگی در خواهی آورد.



،،،،،،،،،،مـــهـــربـــون بـــاش،،،،،،،،،،

حضرت_عشق_مولانا

برخیز که جان است و جهان است و جوانی

خورشید برآمد بنگر نورفشانی

آن حسن که در خواب همی‌جست زلیخا

ای یوسف ایام به صد ره به از آنی

‌

خیام

هر صبح که روی لاله شبنم گیرد

بالای بنفشه در چمن خم گیرد

انصاف مرا ز غنچه خوش می‌آید

کو دامن خویشتن فراهم گیرد
‌

رفیقان دوستان ده ها گروهند که هر یک در مسیر امتحانند..
گروهی صورتک بر چهره دارند به ظاهر دوست اما دشمنانند...
گروهی خیرو شر در فعلشان نیست نه زحمت بخشو نه راحت راسانند..
گروهی وقت حاجت خاک بوسند ولی هنگام خدمت ها نهانند...
گروهی دیده ناپاکند.هشدار!!! نگاه خود به هر سو میدوانند...
بر این بی عصمتان ننگ جهان باد که چون خوکندو ول بدتر از آنند...
ولی یاران همدل از سر لطف به هر حالت که باشد مهربانند...

×رفیقان را درون جان نگهدار×

× که آنها پر بها تر از جهانند×