دیوار کاربران


armin1
armin1
۱۳۹۲/۰۹/۱۹

به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد ٬. حسادت می کنم ..... من آنقدر عاشقم. که به طبیعت بد بینم. طبیعت پر از نفس های آدمی است ٬. که مرا وادار می کند حسادت کنم.

saz12
saz12
۱۳۹۲/۰۹/۱۷

عکس پسر خاله واقعی!!!

http://www.hamkhone.ir/member/826/blog/view/68321/


ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۰۹/۱۵

آب از سرم گذشته …
فریاد میزنم دوستت دارم …
و تو آرام و خونسرد …
به ترکیدن حباب ها میخندی …

ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۰۹/۱۵

دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت ، طبیعت زیباست
نه به زیبایی حقیقت ، حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی ،
جدایی سخت است نه به تلخی “تنهایی”

majidby
majidby
۱۳۹۲/۰۹/۱۳

با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی‌ام

+5

omid82
omid82
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

سياه

O/
/▌ ♥
/ \
████
╬╬
╬╬
╬╬\O
╬╬/▌
╬╬//
╬╬
╬╬
╬╬
╬╬\O
╬╬/▌
╬╬/ \
█████

===============
عادت ندارم درد دلم را به همه بگويم….

پس خاكش ميكنم.

زير چهره خندانم…

تا همه فكركنند…

نه غمي دارم نه قلبي…

ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۰۸/۲۹

برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می آیم...

کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند...

برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم...

با خود می گویم بگذار همان بیرون بمانند...

mahdi2013
mahdi2013
۱۳۹۲/۰۸/۰۲

عمریست به عشق تو اسیریم علی

مست از خم باده غدیریم علی

داریم تمنا ز خداوند علی

با حب ولای تو بمیریم علی

عیدالله الاکبر، عید غدیر خم مبارک باد


+5=200

liko2536
liko2536
۱۳۹۲/۰۷/۲۳

یک سلام قشنگ و یک دعای ناب از ته دل تقدیم به کسانی که
جنسشان کیمیاست
عهدشان وفاست
مهرشان صفاست
حسابشان جداست
دوستشان خداست

عیدتان مبارک

دوست من خوشحال میشم بلاگ جدیدمو بخونی اگر نظرلطف داشتید پایین کلیک کن

لطفا 2 تا چیز یادت نره

اول رای

دوم نظر

هرکدوم هم بلد نیستی چت کن بهت میگم چکار کنی

http://www.hamkhone.ir/member/10697/blog/view/58619--/

MOSI
MOSI
۱۳۹۲/۰۷/۲۳

neda00100
قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاک غریب

که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق

قهرمانان را بیدار کند

قایق از تور تهی

و دل از آرزوی مروارید

همچنان خواهم راند

نه به آبی ها دل خواهم بست

نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند

و در آن تابش تنهایی ماهی گیران

می فشانند فسون از سر گیوهاشان

همچنان خواهم راند

همچنان خواهم خواند

دور باید شد دور

مرد آن شهر اساطیر نداشت

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود

هیچ اینهتالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد

چاله ابی حتی مشعلی را ننمود

دور باید شد دور

شب سرودش را خواند

نوبت پنجره هاست

همچنان خواهم خواند

همچنان خواهم راند

پشت دریا ها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است

مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند

که به یک شعله به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس ترا می شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می اید در باد

پشت دریاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند

پشت دریا ها شهری است

قایقی باید ساخت