دیوار کاربران
arahs
۱۳۹۷/۰۳/۲۵
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است! |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۳/۲۴
روزی ملانصرالدین وارد یک اسیاب گندم شد، دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود !???? |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۳/۱۹
در راه مشهد شاه عباس |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۳/۱۰
روباه را پرسیدند که در گریختن از سگ، چند حیله دانی؟ گفت: از صد فزون باشد؛ اما نیکوتر از همه اینست که من و او را با یکدیگر اتفاق دیدار نیفتد! |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۳/۰۸
مهم نیست در این کره خاکی چقدر تنها باشیم و چقدر حرفهایمان برای دیگران غیرقابل فهم باشد و وقت انسانها برایمان کم… شکر که خدا هست، چون او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست… هر وقت دلت خواست، مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد، در قلبت … ️ و به دستان خالی ات نگاه نکن تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار اسباب پذیرایی با اوست… |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۲/۲۹
ﺍﮔﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۲/۲۷
کوله بارت بربند، شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۲/۲۵
چیزی که سرنوشت |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۲/۲۲
مراقبِ افکارت باش که کلمات رو میسازند، |
|
arahs
۱۳۹۷/۰۲/۲۱
زندگی شیرین است |