دیوار کاربران


mehdi10001
mehdi10001
۱۳۹۷/۰۹/۳۰

دو قدم مانده به رقصیدن برف
یک نفس مانده به سرما و به یخ
چشم در چشم زمستانی دگر
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما

یلدات مبارک

mehdi10001
mehdi10001
۱۳۹۷/۰۹/۲۶

روز خود را

با تکه پاره های دیروز شروع نکن

هر روز یک شروع تازه است

هر صبحی که ما از خواب بر میخیزیم

اولین روز از زندگی جدید ماست

امروز اولین روز ازبقیه عمرتوست…

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۷/۰۸/۰۹

دلتنگی

قوی ترین،

واقعی ترین

و زیباترین حس دنیاست.

خوش بخت ترین آدمها کسانی هستند

که کسی را در زندگی

و جایی در قلبشان دارند

برای دلتنگ شدن.
هر بار که قلبم در سینه می لرزد.

هر بار که عطش دیدار دوباره تو

نفس گیرتر از روزهای قبل می شود.

هر بار که مست لحظه های با تو هستم

فکر می کنم چقدر خوشبختم ....

X_REZA_X
X_REZA_X
۱۳۹۷/۰۶/۲۵

خــــــــــدایا دریاب این بنده ات را...

بنده اے کہ تو خنده هاش گفت:
خـــــــــــــــدایا شـــــــــــکرت !!

و تو گریہ هاش گفت:
خــــــــدا بــــــــــزرگه !!

و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت:
مــــــــــنم خدایے دارم★

+5


محمد
محمد
۱۳۹۷/۰۵/۰۵


alireza81
alireza81
۱۳۹۷/۰۴/۱۲

نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
آواره عشق ما آواره نخواهد شد

آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد

آن را که منم منصب معزول کجا گردد
آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد

آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز
وان مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد

yrezaei90
yrezaei90
۱۳۹۷/۰۴/۱۱

صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما

تکرار می کند؛ نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم!؟

hossein0011
hossein0011
۱۳۹۷/۰۳/۰۴

+-++++
♥►
♥►
♥►
♥►
♥►

دلم آسمان “جمعه” است ، می گیرد و نمی بارد !

ܓܨܓܨܓܨܓܨ
❤▬▬+5▬▬❤

مـــــــــــــــــوزیکــــــــــــــــــــــــــ+

http://sv.blogmusic.ir/myahang/Hoorosh-Band-Ye-Eshtebah-128.mp3

mmiillaadd
mmiillaadd
۱۳۹۷/۰۲/۰۳

افکارم را بر پایش نهادم تا هر از چندی با نوازش دلالتش واژه های افسار گسیخته را به درون کله ام باز براند. تصورات و خیالاتم اما انگشت وار پوسته پرنیان سپیدش را در می نوردید و فراز و فرازتر می رفت تا که خلوت سینه سرشارش از علوم غریبه را لمسیدم و از جوشش حیات بخشش شیره تاریخ به کامم فروریختم.
در همان اوان بود که برخاستم که نه دنیا محل قرار باشد و او نیز سایه گون برخاست که مریم وار تمام رشته های شب را از پیش رو به پس افکنده بود و تا تمام پستی بلندی های جغرافیا کش آمده بودند.
اینک هنر ساکت شده بود و بوی قلبم را می شنیدم و دیگر حواسم یک سر سیخ شده بود و وقتش رسیده بود که تمام هراس های به درآورده ام را در درون تاریکش فروبرم و بردم .
زندگی ام بود که مرا در آغوش می فشرد و هرچه تنگ تر می گرفت تا عصاره ام را بچلاند و کرد و آبم را در خود گرفت که پروردگاردیگری باشد و من دو تکه شده بودم لاشه ای افتاده در گوری و آبی بهر فرونشاندن تشنگی این جانی.
قاتلی که روحش به فراخی تمام جهان است و تنش میعادگاه عدم بود.
وطنش میعادگاه عدم بود!

mehdi10001
mehdi10001
۱۳۹۷/۰۱/۲۶

امروز آنقدر سرگرم
دوست داشتن زندگی باش
که هیچ فرصتی برای
نفرت نداشته باشی
هر روز فرصتی تازه است
تا بهتر از دیروز باشی...