توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
اما من و تو
دور از هم می پوسیم؛
غمم از وحشتِ پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پُر دلهره است..
گفته بودند که "از دل برود یار چو از دیده برفت"
سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک، دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفترِ عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بارِ غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست!
در خیالم اما
همچنان روزِ نخست،
تویی آن قامتِ بالنده هنوز
در قمارِ غم عشق
دل من بُردی و با دستِ تهی
منم آن عاشقِ بازنده هنوز..
آتش عشق، پس از مرگ نگردد خاموش،
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیرِ خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز...!
نظرات دیوار ها
چرا نسل جدید (کلا خودم و سایر جوونا منظورمه) عادت کردیم غم و غصه هامونو آبیاری کنیم؟؟؟
کاش یکم به داشته هامون توجه کنیم.
البته خودم میدونم خیلی سخته ها، ولی شاعر میگه
خوش باش که هر که راز داند**داند که خوشی خوشی کشاند
شیرین چو شکر تو باش شاکر** شاکر هر دم شکر ستاند...
قشنگ بود