متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • عشق و بازی

  • ✍️اونــــــــے عـشـقو به بازے میـگیـره شـــایـد در نظـر خــودش بهتـریـــــن بازیــگره...ولــے ☞یــه روز ➥یــه جایــے ➥یـــه جــورے ➥دلـش میشکنـــهکــه⇜تازه میفهمـه اون فیـلمــــے کـه بازے کـرد ↲نویـســـــنـده اش ↡☜↙️خـــــــدا◆ بـود↘️☞     …
  • منطقیه

  • دختر که سیگار نمیکشد..مرد که گریه نمیکند..کدامتان از درونش آگاهید..کدامتان یک شب از زندگیش را تجربه کرده اید..کدامتان هرشب برای خودتان آرزوی مرگ کرده اید و صبح از بیدار شدن و شروع دوباره ترسیده اید..؟!گاهی باید مرد بود و مردانه اشک ریخت.گاهی باید زن بود و زنانه سیگار هارا پشت هم دود کرد.هم مرد گریه کردن هایش منطقی است.هم زن سیگار کشیدن هایش.…
  • برای خودتان یک دوست پیدا کنید

  • برای خودتان یک دوست پیدا کنید،یک نفر که تا اَبَد بماند، یک نفر که حالتان،جانتان،یارتان،بد و خوبتان را، همه را با هم بخواهد، یک نفر که حالش را بپرسید، خوابش را ببینید ... آدم ها باید غیر از عشق و خانواده،یک نفر را داشته باشند که همه چیزهایی که نمیشود به آن دو قبلی گفت به او گفت ... از سر درد های کوچکتان تا غمهای یکساله... یک نفر که تا صبح روبروی هم بنشینید و غرهایتان را بزنید و او گوش کند و شما را …
  • بی تو و بازیگوشی هایت جهان میمیرد دختر جان!

  • دختر، زودتر راه می رود.. زودتر به تکلم می افتد.. زودتر به سن تکلیف میرسد.. اصلا انگار از همان اول، عجله دارد. انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد. حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد. چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین مادری را چشیده است. دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران. دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست. خوب میشوی حتی با آنان …
  • حسین پناهی حرف قشنگی زد

  •  ،گفت: دیدی وقتی یه بادوم تلخ میخوری سریع بعدش چنتا بادوم شیرین میخوری تا تلخیش از بین بره! تو دیگه لذتی از بادوم های شیرین نمیبری فقط میخوای اون تلخی رو فراموش کنی! وقتی هم که اون تلخی تموم شد، دیگه میترسی بادوم بخوری که نکنه دوباره تلخ باشه! عشق مثل اون بادوم تلخه بعدش با آدمای زیادی آشنا میشیا! ولی فقط برای فراموش کردن اون! بعدش هم دیگه میترسی عاشق شی! در اصل آدما فقط یه بار عاشق میشن! از …
  • داستان کوتاه اثر "بردولت برشت"

  • دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای"کی"پرسید:اگر کوسه ها آدم بودند با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟آقای"کی"گفت البته ،اگر کوسه ها آدم بودند توی دریا برای ماهیها جعبه های محکمی میساختند،همه جور خوراکی توی آن میگذاشتندمواظب بودند همیشه پرآب باشه.هوای بهداشت ماهیهای کوچولو را هم داشتند،برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد،گاه گاه مهمانی های بزرگ برپا میکردند،چون که گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است…
  • ........

  • برای فرزندانمان لالایی نخوانیم تا بخوابند کتاب بخوانیم تا بیدار شوند....برای فرزندانمان قصه هایی بگوییم که بیدار شوند نه قصه هایی که به خواب فرو روند.....بیداری وجدان و خرد دلنشین تر از خواب است...و داشتن یک فکر پاک از تمام معابد و کلیساهای دنیا مقدس تر است....!ملتی که کتاب نمیخواندباید تمام تاریخ را تجربه کند...…
  • شاید دل خیلیارو بلرزونه

  • عروسی یکی از اقوام بود ...رسیدیم تالار...عروس دامادم رسیدن...منم طبق معمول واسه اینکه بابام متوجه سیگار کشیدنم نشه رفتم پشت تالار یه سیگار بکشم ...یه دفعه پشت تالار چشم خورد به یه جوون ...مست بود جوری که حتی متوجه اومدن من نشد...دیدم داره زیر لبش یه چیزی میگه گوشامو تیز کردم...داشت میگفت الهی قربونت برم چقدر ناز شدی...چقدر لباس عروس بهت میاد خانوم خوشگلم...دیدی بعضیا میگن داغونم‌‌..پیش خ…
  • دیالوگ

  •   چند سالته؟ - وقتي سر حالم شونزده سال و وقتي خستم بيست پنج سال! + الان چند سالته ؟ - هزار سال!!
  • بی رحمانه ترین خیانت

  • "بـے رحمانه ترین""خیــــــــــــــــــــــانت"?!"این" استکه..."وارد""زنـــــــــــــــــــــــدگے""کسے" شوے !"وابســــــــــــــــته اش" کنے !و..."بعد"از "مدتے""آنقــــــــــــــــــــــــــــدر""زندگیش" را"خــــــــــــــــــــــالے""کنے" که...یک "عمــــــــــــــــــــــر"با "خاطراتت""بمیرد"!!هیچ "چیز""بدتر" از"قتـــــــــــــــــــــــــل احســــــــــــــــــــــــــــاس""نیست"..... خیلیسختهیک…