متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


khateresaz.ir

 

مدت ۱۲ سال پیش ازداوج کردم.درواقع یک ازواج از روی دوستی،مدت دو سال پیش از ازدواج باهم آشنا شده بودیم و احساس میکردم که چقدر این مرد متین و با وقار است و این سنگینی او مرا جذب کرده بود.ابتدا فقط به من شماره داد و در مدت دو سالی که دوست بودیم او هیچ وقت به من ابراز علاقه نکرد ولی نمیدانم چرا من اینقدر او را دوست داشتم.اما در عین حال که ابراز محبت نمیکرد از من خواستگاری کرد،با وجود خواستگاران زیاد،خانواده ام را مجاب کردم که او را بپذیرند.یک سال عقد بودیم و من باز هم از او هیچ ابراز احساس عاطفی ندیدم. کم کم داشتم خسته میشدم ولی نمیتوانستم به خانواده چیزی بگویم چون خود کرده را تدبیر نیست

تصورم این بود که بعد از عروسی رفتارش خوب میشود ولی نه او یک مشکل شخصیتی داشت خودخواه،متکبر،مغرور و از طرفی خجالتی و درونگرا بود و به گفته خودش لازم نبود که احساس مطرح شود،همان قدر که باهم ازدواج کرده ایم و داریم زندگی میکنیم و آنچه که تو لازم داری برایت تهییه میکنم  همین معنی ابراز محبت را دارد در حالی که من هر روز بیش از روز پیش نیاز عاطفی را در خود احساس میکردم.دیگر بعد از چند سال از خودم بدم میامد که چرا باید از او محبت گدایی کنم.چقدر به او بگویم به من محبت کن مرا ببین  من هستم و او هر روز این خواسته من را میشنید و بی تفاوت بود کم کم دلم میخواست که یک مرد به من ابراز محبت کند،انگار کل زندگی من خلاء بود،ناگفته نماند که نسبت به فرزندم،هم همین طور بود،تا اینکه یک روز در آن بوتیک با فروشنده مغازه آشنا شدم چون زمانی که از او سوال میکردم او در جواب میگفت:جانم و چقدر شما سلیقه ی خوبی دارید،من جذب شدم و بعد…

چرا او باید از بیان یک کلمه محبت آمیز دریغ میکرد؟که حالا نتیجه ۱۲ سال زندگی مشترک با عشق جدایی باشد..!
ای کاش همه ما قدرت ابراز محبت به روش اساسی و تاثیرگذار را داشته باشیم..
پس چرا نمی گویییییی؟!:
نترس،نگرانی برای چه؟،خجالت دیگه چرا،خیالت راحت پرور نمی شود،تو که اصلا کوچک نمی شوی تازه آنقدر بزرگ میشوی که نگو،با خودت رو راست باش،قلبت مال اوست،یک ساعت که نمی بینی اش دلت برایش تنگ میشود،او وفا دار و اهل زندگی است،ولی زبانت نمی چرخد،مثل این که گویی سربی به آن بسته اند،وقتی می خواهی تمام احساساتت را یک جا جمع کنی و آن را مثل باران محبت بر سرش بریزی عرق سرد بر پیشانی ایت میشیند و دو دل می شوی که بگویی یا نه،تردید نکن یک نفس عمیق بکش و هر چه غرور و ترس و خجالت هست دور بریز و بگو”دوستت دارم”

بگو

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !