متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


مثل همیشه روی تختم دراز کشیدم و چشمامو بستم اه خدایایعنی الان داره چیکارمیکنه

میدونی دوسش دارم خدا چرامن باید باعث ناراحتیش باشم؟چرانباید بفهمم چرااینقدر سرده باهام چی میخواد....

منکه بخاطرش هرکاری کردم چرااخه..

میدونم زیاد تنهاش گذاشتم

امابی دلیل نبوده

بازم اشکام بازم حرفام....

اشکایی که برای توجیحشون هزارتادلیل بیارم

که اروم بگیره دل بیقرارمامانم....

که به یه لبخند اکتفاکنم که چیزی نیست مامانی ارومم..نترس.بخند.ببین دخترت ارومه داره میخنده......توهم نگران نباش

دل من فقط بیقرارشه.....دلم همون مهربونیاشومیخواد

همون شیطنتاش

همون.....

ومن باز بخندم کنارش....

شیطونی کنم...یه وقتایی حرصش بدم

ولی اون فقط بخنده

ارومم کنه.....

ایناخیلی زیاده برای قلبم؟؟

خدایااااااااااااگناه من چیه.....

کی این اشکابامن غریبه میشن؟؟

دوسشون ندارم....

تنهاییمو بااشکام پر نکن

من فقط دلتنگشم........

نمیدونم این حرفارومیخونی یانه ولی میخوام همه بدونن دوست دارم

برات میجنگم

تاجایی که توبخوای..........

hamraz*-*

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !