بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
عجب صبری خدا دارد
- تعداد نظرات : 2
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۳/۲۷
- نمايش ها : 297
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
همان یك لحظه ی اول ، كه اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، برروی یكدگر ، ویرانه میكردم .
اگر من جای او بودم .
كه در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش ، آندم بر لب پیمانه میكردم .
اگر من جای او بودم .
كه میدیدم یكی عریان و لرزان و دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه میكردم .
اگر من جای او بودم .
نه طاعت میپذیرفتم ،نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز كرده ، پاره پاره در كف زاهد نمایان ، سبحه صد دانه میكردم .
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یكی مجنون صحرا گرد بی سامان ، هزاران لیلی ناز آفرین را كو به كو ،آواره و دیوانه میكردم .
اكر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان ، سراپای وجود بی وفا معشوق را ، پروانه میكردم .
اگر من جای او بودم .
بعرش كبریایی ، با همه صبر خدایی ،تا كه میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یك ناروا گردیده خواری میفروشد
گردش این چرخ را وارونه ، بیصبرانه میكردم .
اگر من جای او بودم .
كه میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم كش ،بجز اندیشه عشق و وفا
معدوم هر فكری ، در این دنیای پر افسانه میكردم .
چرا من جای او باشم .
همین بهتر كه او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتكاریهای این مخلوق را دارد
وگرنه من بجای او چو بودم ،یكنفس كی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه میكردم .
عجب صبری خدا دارد !
عجب صبری خدا دارد !
به برگ گل نوشتم اورا دوست میدارم ولی افسوس اوگل را به ذلف کودکی انداخت تا اورا بخنداند
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یكی مجنون صحرا گرد بی سامان ، هزاران لیلی ناز آفرین را كو به كو ،آواره و دیوانه میكردم .
واقعاً زیبا بود و پر محتوا