دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

بنام ارام جانها...

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

‌ الهی...
کجا این دل شکسته را جز نگاه تو درمانیست
و کجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی
ای زیبای زیبادوست!
ای دلربای دلکش آفرین!

ای معبودم!...
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها،
چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها،
و چه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده ی غیب ها بسوی تو،

سبحانا... "ای یگانه محبوب بی ریا"
در کنارمان گیر و دامنت را
پناه جاودانه مان ساز؛

بار الها....
تو را سوگند به رحمت بی منتهایت،
اجابت کن دعاهای بندگانت را...

الهی آمین

مهربانان ...
ســـهم ما
انسان ها از همدیگر
آرامـــشي است
که به هم هـــديه می‌دهیم ،
آرزو دارم
هر چه آرزو در اين لحظات
بر دلتان گذشت
مورد استجابت قرار بگيرد ...

(( لحظه‌هایتان آرام ))

شما ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
اﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
به ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
به ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺷﻴﺮﻳﻦِ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می‌ﻧﺸﻴﻨﺪ
به ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
به ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ‌ﻫﺎی ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ‌ﻣﺎﻥ

ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
رﻭﺯی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ میﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آن‌چنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی می‌کنیم
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ...

روز و روزگارتون پر از اتفاق‌های خوب

الهی...
امروز هیچ چشمی
گریان نشه
هیچ تنی دچار
دردوبیماری نشه
هرچی خوبیه خدا
براتون رقم بزنه
آرامش مهمان همیشگی
خونه هاتون باشه
الهی امين..

سلام مهربان...
صبحتان بخيرونيکويى
امروزتان بهتر از هر روز
پرانرژی وبانشاط در پناه دادار دوست روزگارتان ان شود که می خواهید

روزگاران با نشاط
بامدادان نيکو...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

قبل از اینکه چیزی بگویی
از خودت بپرس که
آیا آن‌ چیزی که می‌خواهی بگویی،
حقیقت دارد؟
آیا از روی محبت است؟
آیا ضروری است؟
آیا مفید است...؟

اگر جواب خیر است،
شاید آن چیزی که قصد داری بیان کنی،
باید ناگفته بماند .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

هر چقدر مرتب
هر چقدر تمیز
هر چقدر شیک
هر چقدر با سلیقه
خانه
روح می خواهد
روح ِ لطیف ِ یک زن...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

صبحِ بي تو، رنگِ بعد از ظهر يک آدينه دارد
بي تو حتي مهرباني حالتي از کينه دارد

بي تو مي گويند: تعطيل است کار عشق بازي
عشق اما کي خبر از شنبه و آدينه دارد؟

#قیصر_امین_پور‌

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

شریف تربن دلها
دلی است که اندیشه ی آزار دیگران
در آن نباشد...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

آدم هایی که محبت میکنند
کمیابند
آدم هایی که قدر محبت را میدانند
نایاب.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

داستان من و چشمان تو،
داستان پسرکیست که هر روز غروب پشت شیشه دوچرخه فروشی می نشیند و از پشت شیشه دوچرخه ای را می بیند که سال ها برای خودش بود!
با آن دوچرخه تمام کوچه های شهر را می گشت، از کنار رودخانه آواز کنان عبور می کرد.
سر بالایی ها را با همه ی قدرت رکاب میزد و در سرپایینی ها، دستانش را باز می کرد، از میان سرو ها و کاج ها می گذشت و بلند بلند می خندید.
داستان من و چشمان تو، داستان آن پسرک و دوچرخه است...
پسرکی که حالا پشت شیشه دوچرخه فروشی در خیالش رکاب می زند!
می خندد، رکاب می زند
می گرید، رکاب می زند...
رکاب می زند...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

بیدار شده ام
لباسهایی برای پوشیدن دارم و آبی گوارا برای نوشیدن
و غذایی برای خوردن
زندگی نیکوست
من سپاسگزارم....

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

پدربزرگم سواد نداشت
هروقت میخواست به مادربزرگم ابراز احساس بکنه
فقط میگفت:
چه خبر حاج خانم؟؟
من بعدها فهمیدم یعنی: "دوستت دارم"

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

مدت‌هاست که می‌دانم بیشتر زن‌هایی که برای فال‌ پیش من می‌آیند، منتظر چیزی نیستند یا مدت‌ها از زمانی‌ که منتظر بوده‌اند گذشته؛ چندان امید و رمقی هم برای‌ چشم به راه بودن ندارند یا چندان باور و اعتقادی به وقوع‌ یک معجزه.
بعضی‌های‌شان هم از جهت دیگری منتظر نیستند؛ چون آن قدر به همه چیز رسیده‌اند که دیگر فال‌ گرفتن برای‌شان حکم یک تفریح را دارد، یا شاید صدقه‌ دادن به من.

اما دخترهای جوان این‌طور نیستند.
آن‌ها با اشتیاق‌ منتظرند؛ منتظر همه چیز؛ منتظر یک آدم جدید، یک کار جدید، یک قیافه ی جدید، یک هدیه ی غیر منتظره، یک شاخه ی گل، یک سبد گل غول‌آسا، یا منتظر یک تلفن، یک پیشنهاد، یک شکلات ...
و خلاصه هر چیزی برای آن‌ها با حس انتظار، تعریف می‌شود.