دیوار کاربران


raha1374
raha1374
۱۴۰۱/۱۲/۰۳

مرسی بابت گل ها
انرژی مثبتن

shab
shab
۱۴۰۱/۱۱/۲۷

هیچ استبدادی با رفتن مستبد یکسره محو نمی‌شود.
حیات دیکتاتور، به جهلِ عوام متکی است و از همین روست که همه‌ی دیکتاتورها سخت می‌کوشند تا این جهل را افزون کنند.

ریشارد_کاپوشچینسکی
585+


دوست عزیز متاسفانه نتونستم لینک بلاگم رو کپی کنم.ممنون میشم از خود پروفایلم سری بزنی و نظرتو بگی...سپاسگزار مهرت

Mahlaaa
Mahlaaa
۱۴۰۱/۱۱/۲۵

خودت گُلی


Negin_A
Negin_A
۱۴۰۱/۱۱/۲۲

یکی بود یکی نبود ...
یکی از روزها حیوانات جنگل دورهم جمع میشن تا مدرسه‌ای درست کنن. خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن.
خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامۀ درسی باشه.
پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود.
مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمرۀ آموزش‌های مدرسه قرار بگیره.
شورای مدرسه با لحاظ کردن همۀ پیشنهادات دفترچۀ راهنمای تحصیلی مدرسه رو تهیه کرد و بعد قرار شد همۀ حیوانات همۀ درس‌ها را یاد بگیرن.
خرگوش در دویدن نمرۀ بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت به زمین می‌خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد و حالا به‌جای نمرۀ بیست، ده می‌گرفت و در بالا رفتن از شاخۀ درختان هم نمره‌اش از صفر بالاتر نمی‌رفت.
پرنده در پرواز عالی بود، اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید نمرۀ خوبی نمی‌گرفت، مرتب بال‌هایش می‌شکست و دیری نگذشت که در درس پرواز هم نمره‌ای بهتر از ده نصیب او نشد. در کار دویدن هم مرتب صفر می‌گرفت. صعود از تنۀ درخت‌ها هم برایش سخت بود.
جالب اینجاست که تنها مارماهی کندذهن می‌توانست درس‌های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با نمرۀ ضعیف بالا برود.
اما مسئولین مدرسه خوشحال بودند که همۀ دانش‌آموزان، همۀ دروس را می‌خوانند.

اشتباه نکنید این داستان برای خود خود شماس...

ما به این داستان می‌خندیم اما واقعیتی است که وجود دارد. همۀ تلاش ما بر این است که همه را مثل هم کنیم. درحالی‌که وظیفۀ راستین آموزش، باید یاری‌رساندن به فرد باشد تا او منحصربه‌فرد بودن خود را کشف کند و به‌سوی تکامل خود یگانه‌اش پیش رود.

یگانگی تان را تمرین کنید...

Negin_A
Negin_A
۱۴۰۱/۱۱/۲۲


.
.
.
.


Negin_A
Negin_A
۱۴۰۱/۱۱/۲۲

"تقدیر"تقویم افراد عادی ست
و"تغییر" تدبیر افراد عالی.

Mahlaaa
Mahlaaa
۱۴۰۱/۱۱/۲۱

شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی است،
هر ذرّه ز خاکِ کیقبادی و جَمی است،
احوالِ جهان و اصلِ این عمر که هست،
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است....
#خیام

shab
shab
۱۴۰۱/۱۱/۰۷

هر چه از عمرم میگذرد و نمونه‌های بیشتری میبینم، عمیقتر ایمان میاورم که قوانین عالم برای همه یکجور کار نمیکند. یکیش همین پاداش نیکان و کیفر بدان...

بعضی‌ها کافیست یکجا یک دلی بشکنند یا حق کوچکی را ناحق کنند تا آن چوبِ معروف خدا که صدا ندارد بیاید و دخلشان را بیاورد، ولی بعضی‌های دیگری هم هستند که بام تا شام ظلم میکنند و حق میخورند و خون خلق در شیشه میکنند و آب از آبِ زندگیشان تکان نمیخورد... و بالعکسش هم... بعضی‌ها خوش‌قلب و مهربانند و دست خیر دارند و سازوکارِ هستی هم مزدشان میدهد و اصطلاحا نان دلشان را میخورند و همیشه کارشان راست می‌آید، ولی بعضی‌های دیگری دقیقا همینقدر نیک، یک روز خوش به زندگیشان نمیبینند و روزگارشان کتاب مصورِ آن شعر عرفی شیرازی است که "ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد"...

شاید بهترین کار را خیام کرد که زرنگ بود و فهمید با تمام بزرگی و دانش و نبوغش، در کشف این راز‌های عالم خواهد ماند، پس یکبار برای همیشه پرونده‌ی این موضوع را پیش خودش بست و نوشت:
"ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب"...

حمید_باقرلو



555+

shab
shab
۱۴۰۱/۱۱/۰۴

امیدهایِ دروغین و خودفریبی‌ها سال‌ها ما را عقب انداخته ! من فکر می‌کنم امیدِ دروغین بدتر از ناامیدی‌ست‌ ؛ چون ناامیدی باعث می‌شود که ما دست به عمل بزنیم .

- جدال با جهل؛ بهرام بیضائی.



555+

Negin_A
Negin_A
۱۴۰۱/۱۰/۲۹

حال هيچ كس خوب نيست
و اين تنها نقطه اشتراك همه ماست!!!
.
.
.