توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
حباب
و حبابی ترکید
یکی از دور چنین فریاد کرد :
این حباب عمر است که به یکباره چنین ترکیده ست.
آن یکی گفت :
حباب بغض است گه گاهی چنین می ترکد.
رند دیگر هم گفت :
این حباب شبنم بر تن یاس کبود است و ز شوق ترکیده ست
اولی گفت :
چه غریبانه شکست.
دومی گفت :
تفلکی عاشق بود .
رند دیگر هم گفت :
راستی مگر امروز عید است ...
کودکی بازیگوش حلقه ای در دست داشت .
نرم وآهسته به میدان آمد .
او به نرمی و لطافت پرسید :
کف صابون دارید ....
نظرات دیوار ها
تشکر
ممنون