دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۴/۰۵

زندگی جیره مختصریست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۴/۰۵

ذهن شما مانند یک باغ است
وافکارتان همچون بذر
می توانید علف هرز برویانید
یا گل
«دلاتون بهاری»

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۳۱

چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!

همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..

مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!



به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۳۱

روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن

از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن

آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن

وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن

تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه

شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه

دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی

عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی

آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن

دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن

ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن

به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن

عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن

پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!

مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن

دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن

رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن

عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن

قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن

روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۳۱

میدانی؛

این روزها

این همه تنهایی و سکوت

وادارم میکند به اندیشیدن

به خیلی چیزها...

به تو!

به خودم،

به روابطمان !

و به زوال دستهایمان . . .

به این باور که میتوان جدا بود و دوست داشت!

میشود دور بود و عاشق ماند!

و به این که میشود نزدیک بود

خیلی نزدیک تر از آنچه خودمان هم فکرش را میکردیم

اما دور بود!

این برای من ؛

وبه خاطر همه کارهای ابلهانه ای که کردم

چه هنگام بودنت و چه

نبودنت

و...!

این هم به یاد تمامی آن لحظاتی که آنقدر ترسیدم

آنقدر لرزیدم

آنقدر مثل یک بچه گریه کردم؛

و به یاد آن روزهایی که در آغوشت گرفتم و گفتی

دوستت دارم اما انگار هیچ نبود!

و به خاطر تمام دروغ هایمان!

و ظاهر سازی هایت!

و به یاد تمام اشک هایی که آن شب به خاطر تو ریختم!

و اما...!

این هم دوباره به خاطر تمام چیزهای خوب و بدی رو که

بوسیدم و به خاطر تو گذاشتم کنار!

و به یاد تمام قسم هایی که به تو دادم!

و به یاد تمام لحطاتی که به یادت بودم!

و به یاد مسافرتی که با هم رفتیم!

به یاد آن شیفت دلیت های مکرر!

به یاد همه ریکاوری های مغزم!

به یاد همه جاگزینی های تو!

و به یاد همه تمسخر ها !

و اما باز...!

به جای کلمه دوستت دارم

و به جای تمام مشروبهای که به خاطرت خوردم

و تمام مشروبهای که به خاطرت و به یادت میخورم!

به یاد تمام دروغ هایی که به خاطر تو به همه میگویم

و به یاد شب هایی که تا صبح بیدار ماندم!

به یاد انتظار ها !

به یاد بی خیالی ها

و به یاد تو !

به یاد تو که دیگر هستی ، اما نیستی
و
نیستی اما هستی!!!

و به یاد من..."

****به خاطر روزهایی که گذشت و همه چیز تموم شد ****

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۹

خـــــدایا…
باز هم میخواهم از تو

سهم دستانم بخشایش
سهم چشمانم مهربانی
سهم پاهـایم معرفت
سهم دهانم ذکـر
سهم قلبم محبت

و سهم لحظاتم را
انسـانیت ببخشـــای

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۶

همه
آرام
گرفتند
و شب از
نیمه گذشـت
آنچه در خواب
نرفت چشم
من و یاد
تـــــــو
بود.

❂شب خوش دوستان❂

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۳

تا روزی که بخشیدن را یاد نگرفته ایم

زندگی کردن را نخواهیم آموخت

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۳

محبت نه از دریچه های قدرت

بلکه از روزنه های ریز تواضع وارد می شود

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۳

زیـبـا باش، زیبـا زنـدگـی کن ، زیبا بیندیش ،
زیبـا بخـنـد کـه خـنـده و تبسـم،
جـلوه زیبائـی پروردگارست