متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶

من صبورم اما به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را

به غم غربت چشمان خودم می بندم

من صبورم اما... چقدر با همه ی عاشقی ام محزونم

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ

همه ی تیرگی تنگ غروب

و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند

من صبورم اما... این بغض گران صبر چه می داند چیست...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶

دیـــگَر یــادَتــــ

تَـنــهایــی َ م را پُــر نِمـی کُـنــَد

مــی فَهمـــی ...؟

داری فَــرامــوشـــ مــی شَــوی

خَــستــهِ اَمــ

.
آرِزو بــودی آرِزو مـــی مـــانی

هَــمین دَرد کــافـیستـــ

نَــه دِل تَـــنگـی هــا را مــی خـواهَــمــ

نَــه بُغــض و اَشــکــی اَز دوریــَتــــ
نَـــه حَـــســـرَتــــــ

hosin2015
hosin2015
۱۳۹۵/۰۳/۰۵

امروز بگذار من چايت را شيرين كنم

كنارت بنشينم و سنگك داغ برايت بپيچم

نگاهت كنم !

گلوبند لبخندت را ببند ي دور گردنم

روي صندلي زانوانت بنشينم

براي چند ساعت به تقويم خدايي

تو را از همه ي آدم ها بگيرم و هواي بازدمت را

نفس بكشم

چيز زيادي نمي خواهم عزيز دلم

فقط امروز بگذار

چايت را من شيرين كنم...