بلاگ كاربران


 

 

 

یکی می‌گفت: یک سری اصول و آداب برایم از نان شب هم واجب تر است!

و فردا می‌دیدی آن اصول و آداب کوچکترین نقشی و نمود و جلوه ای در رفتارهایش ندارد!


آن یکی می‌گفت: نظم در زندگی من حرف اول را می‌زند،

اما به زندگی اش که نزدیک می‌شدی به چشم خودت می‌دیدی که

نظم در نگاه او تعریفی متفاوت دارد، در واقع او به شیوه ی خودش منظم بود و نه به شیوه‌ی معمول!

یکی دیگر می‌گفت: اصلا برایم مهم نیست که دیگران چه فکری درباره ام می‌کنند

اما ناآرامیِ بعد از تایید نشدن از سوی دیگران، در تک تک رفتارهایش قابل درک بود.

 

 و جالب اینکه تمامی این افراد را به صداقت در گفتار و رفتار می‌شناختم.

 

فهمیدن این مسئله چه درباره خودم و چه درباره دیگران، شوکه کننده و ناراحت کننده بود.

 وقتِ قضاوت رسیده بود و به راحتی می‌شد متر و خط کش را برداشت و همه کس و همه چیز را اندازه زد.

 _ از وجوبِ آداب و اصول می‌گوید و این هم کردارش، دنیا چه جای بدی شده است!

 از نظم دم می‌زند و همیشه ی اوقات در هم پیچیده است. دنیا چه جای بدی شده است!

 _ بدون تایید دیگران آب هم نمی‌خورد و ادعای خود مختار بودن می‌کند. دنیا چه جای بدی شده است!


با این تفکرات واقعا دنیا جای بدی شد!

 باید دنیا را و آدم ها را تغییر می‌دادم تا بتوانم نفسی بکشم!

 به وضوح می‌دانستم که تغییر آدم ها بدون اراده خودشان محال است.

 و تغییرِ دنیا، نیاز به تغییر ما آدم ها دارد.

 ما آدم ها؛ برای مثال یعنی من

 من؛ در صدر لیست نیازمندانِ تغییر بودم.

من؛ باید جور دیگری می‌دیدم،

کمی مهربانانه تر

کمی دست خالی تر؛ بدون خط کش و متر

کمی واقع بینانه تر

اینکار را کردم 

و پس از آن به چیز جالبی رسیدم؛

آن ها واقعیت را می‌گفتند، اما واقعیتی که تصورات ذهنی آنان درباره پیرامون‌شان بود و نه حقیقت!

دریافتم که:

ما آدم ها تماما آنچه که می‌گوییم نیستیم.

 و حتی وحشتناک تر از آن:

ما آدم ها آنچه که فکر می‌کنیم هم نیستیم!

ما آدم ها با خودمان غریبه ایم.

 و به میزانی که از خودمان دور شده ایم، آشفته ایم.

آن وقت خیلی های‌مان به جای نزدیک شدن، پرداختن، دقیق شدن و تغییر کردن،

سعی داریم بر روی همین رفتارهایمان، حالت هایمان، احساسات مان اسم بگذاریم.

تا شاید با این کار بتوانیم خودمان را کمی شفاف تر ببینیم

و خیال کنیم که با این القاب و اسامی که روی خودمان می گذاریم اندکی قابل فهم تر شده ایم!

 

مضحک نیست؟

شیشه عینکت مخدوش شده باشد و مانعِ دیدن 

و تو به جای تعویض آن، چشم هایت روی هم فشار بدهی، گشاد تر کنی و هزار و یک ترفند به کار بگیری تا جایی که شقیقه هایت درد بگیرد،

چرا که پذیرش و تعویض و تغییر هزینه بردار است

 چرا که اگر مخدوش و به درد نخور بودن آن را بپذیری باید خیلی چیزها را کنار بگذاری و با خیلی چیز ها کنار بیایی


با همین یافته ها، دنیا دیگر جای بدی نبود

دنیا پر از آدم های فریب‌کار نبود،

بلکه پر از آدم هایی بود که خودشان را نمی‌شناختند و برای شناخت نیاز به کمک داشتند.


و اکنون به جرات می‌گویم:

 دنیا جای زیبایی‌ست؛

 شبیه به یک خانه ی پر قدمتِ زیبا و با صفا که هر آن نیاز به شناخت و کمک برای تغییراتی مثبت از سمت ساکنینش دارد.

و می‌دانم که 

تغییر علاوه بر زمان بر و طاقت فرسا بودنش، به مقاومتی غیورانه بر پایه ی دانایی نیاز مبرم دارد.

 

بی دلیل نیست که

هر تغییرِ منفی، حتی اگر کوچک، فاجعه ای بزرگ محسوب می‌شود.

و

بی دلیل نیست که

هر تغییرِ مثبت، حتی اگر کوچک، جشنی بزرگ می‌طلبد!

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


raha1374
ارسال پاسخ

toya :
تشکر از شما
:)

ممنونم از حضورتون

toya
ارسال پاسخ

تشکر از شما

raha1374
ارسال پاسخ

arash66 :
{h}{h}{h}{h}{h}{h}


آرش
ارسال پاسخ
raha1374
ارسال پاسخ

hosein12345 :
{40}


امیدوارم مفید بوده باشه

raha1374
ارسال پاسخ

arsham00 :
{h}

ممنونم

raha1374
ارسال پاسخ

korosh_ts :
راز تغيير كردن در اين است كه
كل انرژی تان را روی ساختن
عادات جديد متمركز كنيد؛
نه روی جنگيدن با عادات قديمی!
{H}{H}{H}

جمله زيباست

"بلکه پر از آدم هایی بود که خودشان را نمی‌شناختند و برای شناخت نیاز به کمک داشتند."
«و اکنون به جرات می‌گویم:
دنیا جای زیبایی‌ست؛
شبیه به یک خانه ی پر قدمتِ زیبا و با صفا که هر آن نیاز به شناخت و کمک برای تغییراتی مثبت از سمت ساکنینش دارد.
و می‌دانم که
تغییر علاوه بر زمان بر و طاقت فرسا بودنش، به مقاومتی غیورانه بر پایه ی دانایی نیاز مبرم دارد.
بی دلیل نیست که
هر تغییرِ منفی، حتی اگر کوچک، فاجعه ای بزرگ محسوب می‌شود.
و
بی دلیل نیست که
هر تغییرِ مثبت، حتی اگر کوچک، جشنی بزرگ می‌طلبد!»
{H}{H}{H}

آموزش دنيا را تغيير نميده .

آموزش آدم‌هایی رو تغيير ميده
كه دنيا رو تغيير خواهند داد ...
اگر خود را تغيير دهي،
تغيير جهان را آغاز كرده اي.
با تغيير تو،
بخشي از جهان تغيير كرده است
چون ما جزئی از کل هستی میباشیم
و
آدم‌ها در مقابل تغيير ٤ گروهند:

١- تغيير را می‌سازند؛
٢- تغيير را پیش‌بینی می‌کنند؛
٣- با تغيير، تغيير می‌کنند؛
۴- در برابر تغییر، مقاومت می‌کنند؛

گروه اول كار آفرينان،
گروه دوم مديران،
گروه سوم طبقه متوسط،
گروه چهارم افراد نادان!
هميشه شما انتخاب می‌کنید کدام باشید ..

زيبا و با مفهوم سپاسگزارم
موفق باشي دختر گل

بله همین طورِ
ممنونم از حضور و لطف همیشگی ‌تون

hosein12345
ارسال پاسخ
arsham00
ارسال پاسخ
korosh_ts
ارسال پاسخ

راز تغيير كردن در اين است كه
كل انرژی تان را روی ساختن
عادات جديد متمركز كنيد؛
نه روی جنگيدن با عادات قديمی!


جمله زيباست

"بلکه پر از آدم هایی بود که خودشان را نمی‌شناختند و برای شناخت نیاز به کمک داشتند."
«و اکنون به جرات می‌گویم:
دنیا جای زیبایی‌ست؛
شبیه به یک خانه ی پر قدمتِ زیبا و با صفا که هر آن نیاز به شناخت و کمک برای تغییراتی مثبت از سمت ساکنینش دارد.
و می‌دانم که
تغییر علاوه بر زمان بر و طاقت فرسا بودنش، به مقاومتی غیورانه بر پایه ی دانایی نیاز مبرم دارد.
بی دلیل نیست که
هر تغییرِ منفی، حتی اگر کوچک، فاجعه ای بزرگ محسوب می‌شود.
و
بی دلیل نیست که
هر تغییرِ مثبت، حتی اگر کوچک، جشنی بزرگ می‌طلبد!»


آموزش دنيا را تغيير نميده .

آموزش آدم‌هایی رو تغيير ميده
كه دنيا رو تغيير خواهند داد ...
اگر خود را تغيير دهي،
تغيير جهان را آغاز كرده اي.
با تغيير تو،
بخشي از جهان تغيير كرده است
چون ما جزئی از کل هستی میباشیم
و
آدم‌ها در مقابل تغيير ٤ گروهند:

١- تغيير را می‌سازند؛
٢- تغيير را پیش‌بینی می‌کنند؛
٣- با تغيير، تغيير می‌کنند؛
۴- در برابر تغییر، مقاومت می‌کنند؛

گروه اول كار آفرينان،
گروه دوم مديران،
گروه سوم طبقه متوسط،
گروه چهارم افراد نادان!
هميشه شما انتخاب می‌کنید کدام باشید ..

زيبا و با مفهوم سپاسگزارم
موفق باشي دختر گل

raha1374
ارسال پاسخ

aniss :
قبول نیازبه، تغیرکردن، واقعا سخته.
:هوف


درستِ
تغییر کردن سخته
ولی مهم تر و سخت تر از اون، اینِ که: بپذیریم چیزی در ما باید تغییر پیدا کنه

جایی خونده بودم که «معمولا ما آدم ها زمانی به فکر تغییر می‌افتیم که یک چیز مهم در زندگی‌‌مون به خطر بیافته»

aniss
ارسال پاسخ

قبول نیازبه، تغیرکردن، واقعا سخته.