بهترین جواب بدگویی : سکوت
بهترین جواب خشم : صبر
بهترین جواب درد : تحمل
بهترین جواب سختی : توکل
بهترین جواب خوبی : تشکر
بهترین جواب زندگی : قناعت
بهترین جواب شکست : امیدواری
- جنسیت : زن
- سن : 34
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
- نوع رشته : علوم تجربی
- درآمد : متوسط
- شغل : دانشجو
- وضعیت کار : پاره وقت
- دین : انتخاب كنيد
- مذهب : انتخاب كنيد
- دید سیاسی : چپ و اصلاح طلب
- خدمت : فراری
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : شنا ؛ كوهنوردي
- تیم مورد علاقه : استقلال
- خواننده مورد علاقه : شادمهر عقيلي ؛ Beyoncé ؛ Shakira
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : Nicole Kidman
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : بی تفاوت
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : دی
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 32962_headvvahz9r78vcfbd3qhdym68nu43pqyqckad.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند .
صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان میکند .
زن گفت :
ببین ؛ لباسها را خوب نشسته است !!!
شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست !
شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ...
هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه میگفت ...
یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت:
نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ...
شوهر پاسخ داد:
صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!
زندگی ما نیز اینگونه است ؛
آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه میکنیم ...
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند .
صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان میکند .
زن گفت :
ببین ؛ لباسها را خوب نشسته است !!!
شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست !
شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ...
هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه میگفت ...
یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت:
نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ...
شوهر پاسخ داد:
صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!
زندگی ما نیز اینگونه است ؛
آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه میکنیم ...
خانه ی پدری
تنهاجایی ست که
هرساعتی بری
ناراحت نمیشن
وامن ترین جای دنیاست
مثل آغوش پر
مهرمادروپدر
وميداني که بی هیچ
چشم داشتی تورا
دوست دارند
خانه پدری بهشت این دنیاست
به کسانی که لا به لای مشغله شان
وقتی برایت پیدا می کنند
احترام بگذار!
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آن ها نیاز داری
تمام مشغله شان را
فراموش می کنند
تا تو را به آرامش برسانند
صبح آمددفتراين زندگى رابازکن
زيستن راباسلام تازه اى آغازکن
روشن وشفاف باش وبى تخلف همچوروز
با نواى مهربانى عاشقى راسازکن
بامحبت آشتى کن همزبانى پيشه ساز
قلب خودراباصفاى همدلى دمسازکن
گل بخندوگل شنودرگلشن اين بوستان
غنچه هاى لحظه هارابانوازش نازکن
روزتازه
فکرتازه
راه تازه پيش گير
عاشقى راباکلام تازه اى آوازکن
بگذرازامواج منفى همچوطوفان خزر
سمت وسوى ساحل آرام دل پروازکن...