دیوار کاربران


siamak
siamak
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

.
دقت کردین دیگه هیچ دختری از دوس پسرش شارژ ایرانسل نمیخواد ؟؟؟
.

.
.
.
.
.
.
لامصبا دیگه دارن ماهیانه طلب میکنن از آدم ... تازه باید بیمشم بکنی طبق قانون کار

siamak
siamak
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

مورد داشتیم رفتن خواستگاری عروس میوه آورده داماد گفته لطفا اون اناری که پشت ظرف ماست قایم کردم رو برام بیار..

pesareiran
pesareiran
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد

خوش ندارم...

دل هر رهگذری را ببری...!

pesareiran
pesareiran
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

در عشق باید

درد دوری کشید

غم یار خورد

ترس رقیب داشت

و زیر بار این همه له شد،

خوشه ی دست نخورده ی انگور زیباست

اما مست نمی کند... !

Rihcard
Rihcard
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

ساکتم ...
ساکت!!!
اما پرم از حرفهای تلخ ...
پر از رمز و راز ...
و امروز پس از سالها احساس می کنم فهمیدم ...!
فهمیدم وقتی کسی حرفهایت را نمی فهمد ...
باید در سکوت آرام و بیصدا سوخت !!!
باید رها کرد....
باید رفت...

Mehdishirkhani
Mehdishirkhani
۱۳۹۴/۱۰/۰۴

تو که از عضق من دست کشیدی

بزار اون هر جا دلش میخواد دست بزاره

"ارشاد"

Mehdishirkhani
Mehdishirkhani
۱۳۹۴/۱۰/۰۴

ما دوتا بودیم

الان تو هفت هشت نفری ...

http://www.hamkhone.ir/member/23006/blog/view/239297/

هیس فقط بیا.TnX

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۴/۱۰/۰۳

می تـــوان در قــــاب خیـــس پنجـــره

چــک چــک آواز بـــاران را شنیـــد

می تـــوان دلتنگـــی یـــک ابــــر را

در بلــــور قطـــره هـا بـر شیشــه دیــد

می تـــوان لبـریـز شــد از قطـــره هـا

مهـــربـان و بی ریـا و ســاده بـــود

می تــوان بــا واژه هــای تــازه تـر

مثــل ابــری شعــر بـــاران را ســرود

می تـــوان در زیــر بـــاران گــام زد

لحظــه هـای تـــازه ای آغــاز کــرد

پــاک شـد در چشمــه هـای آسمــان

زیــر بـــاران تـا خـــدا پـــرواز کــرد . . .
شبتون بخیر

00arminkarimi
00arminkarimi
۱۳۹۴/۱۰/۰۳

مردی پس از طلاق از همسرش با او تماس میگیرد و میگوید خانم ببخشید اشتباه کردم
لطفا منو ببخش و به خانه برگرد...
زن در جواب می گوید: ایا کنارت لیوان هست؟
مرد میگوید بله دارم
زن میگوید ان را به زمین بینداز
ایا میتوانی تیکه های ان را جمع کنی و دوباره تبدیل به حالت اولش کنی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.

مرد در پاسخ میگوید نشکست چون پلاستیکی بود
زن میگوید
عه؟ عجب
باشه پس شب بیا دنبالم

00arminkarimi
00arminkarimi
۱۳۹۴/۱۰/۰۲

ی روز ی خانم پولدار روی عرشه کشتی در سواحل مکزیک به دریا نگاه میکرد
ناگهان انگشتر الماسش سر خورد و افتاب توو اب و اون زن با ناراحتی اون سفر رو طی کرد
و همیشه ارزوش این بود که خدا اون انگشتر رو بهش برگردونه
15 سال بعد به همون شهر ساحلی بازگشت
در یک رستوران کنار ساحل سفارش خوراک ماهی داد و وقتی داشت ماهی رو میخورد
ی جسم سفت زیر دندونش احساس کرد
و وقتی در اورد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دید استخون ماهیه
منم اولش فکر کردم انگشترش پیدا شده
ولی پیدا نشد که نشد
ببخشید وقتتونو گرفتم