دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۳


- به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .

2 - با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند .

3 - همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید .

4 - وقتی می گویید: دوستت دارم. منظورتان همین باشد .

5 - وقتی می گویید : متاسفم. به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .

6 - قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .

7 - به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .

8 - هیچ وقت به رؤیاهای کسی نخندید. مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.

9 - عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .

10 - در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .

11 - مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .

12 - آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .

13 - وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید، لبخندی بزنید و بگویید : چرا می خواهی این را بدانی؟

14 - به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیت های بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .

15 - وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید : عافیت باشد .

16 - وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .

17 - این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن.

18 - اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند.

19 - وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .

20 - وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید، کسی که تلفن کرده آن را در صدای شما می شنود .

21 - زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .

یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .این پیام را پیش خود نگه ندارید.


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۳

مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خود محورند ، ولی آنان را ببخش .

اگر مهربان باشی مردم تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ، ولی مهربان باش .

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت ، ولی موفق باش .

اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند ، ولی شریف و درستکار باش .

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ، ولی سازنده باش .

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند ، ولی شادمان باش .

نیکی های درونت را فراموش می کنند ، ولی نیکوکار باش .

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد .

ودر نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم .

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۳

من عيسی نامی را میشناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد...



و تنها يکی سپاسش گفت!!!



من خدايی میشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده...



يکی سپاسش ميگويد و هزاران نفر کفر!!!



پس مپندار بهتر از آنچه عيسی و خدايش را سپاس گفتند...



از تو برای مهربانيت قدردانی میکنند!!!



خوبی دليل جاودانگی توخواهد شد...



پس به راهت...



ادامه بده...!!!



کاش میدانستی...



ما را مجال آن نیست...



كه روزهای رفته را از سر گیریم



و لحظه های بی بازگشت را تمنا كنیم...



كاش میدانستی فردا...



چه اندازه دیر است...



برای زیستن...



و چه اندازه زود برای مردن...



و « همیشه » واژه ای است پر فریب...



كاش میدانستی یك آلاله را ،



فرصت یك ستاره نیست...



به ناگاه بسته خواهد شد ،



پنجره های دیدار در اجبار تقدیر...



كاش میدانستی...

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۳



یادت باشــد...اگر روزی دلت شکست...



سرت را بگیری بالا...!



تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...



حواست باشد ، دل شکسته، گوشه هایش تیز است...



مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه...



صبور باش و ساکت...



بغضت را پنهان کن...



رنجت را پنهان تر...



یادم باشد...از هیچکس متنفر نباشم ... حتما" او هم عزیز کسی است...



یادم باشد...لگد به بخت کسی نزنم ... شاید این تنها بختش باشد...



یادم باشد...باعث نگرانی کسی نشوم ... شاید مادرش نگرانش است...



یادم باشد...بخشنده باشم ... شاید یکی محتاج بخشش باشد...



یادم باشد...دوستان زیادی داشته باشم ... چون دوستان بسیار ، باز کم هستند و حتی یک

دشمن زیاد است...



یادم باشد...همیشه بخندم ... چون دیگرانی هستند که علت شادیشان شادی من است...



و یادم باشد...اگر کسی مرا با تمام مهربانيم دوست نداشت...



دلگير نباشم ، که نه من گناهکارم و نه او!!!



آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانيت تو را زيباترين ،

معصوم دنيا میکند...



پس خود را گناهکار مبين!!!


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۱۰/۲۲

می‌‏گویند که نگاهت مه‏‌آلود است
چشمان رازآلودت (آبی‏‌اند، خاکستری یا سبز؟(
به سلسله مهرانگیزند، خواب‏‌آلود، بیدادگر،
انعکاس رخوت و رنگ‏‌پریدگی آسمان در آنهاست.
این روزهای سفید، گرم و مستور را به یاد می‏‌آوری
که دل‏های فریفته را به اشک می‏‌گدازند
آنگاه که سوء تفاهم‏‌ها به زانوشان می‏‌افکنند
اعصاب هشیار، خاطر خواب‏‌آلوده را ریشخند می‏‌کنند.
تو گاه به این افق‏‌های زیبا شباهت می‏‌بری
که خورشیدهای فصل‏‌های مه‏‌زده را روشن می‏‌کند...
تو که می‏‌درخشی، چشم‏‌انداز، رطوبت می‏‌گیرد
از درخشش پرتوهایی که از آسمان ابری می‏‌بارد!
آه زن خطرناک، آه فضای دلکش!
من حتی عاشق برف‏‌ھا و شبنم‏‌های یخ‏‌زده‏‌ی توام؟
و عیشی فراتر از یخ و آتش را
از زمستان کینه‏ توزت آیا باز خواهم یافت؟

siamak
siamak
۱۳۹۴/۱۰/۲۲

دلتون بسوزه
یکیو دارم که شب و روز به فکرمه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

طلبکارمه

pesareiran
pesareiran
۱۳۹۴/۱۰/۲۱

بگذار باران بیاید

و تو بیایی و بمانی

تا تمام خاطره را

زیر باران

تا یک نگاه عمیق تا یک تبسم عاشقانه
تا لبخند تا بوسه
تا یک آغوش گرم
پیش ببریم

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۱۰/۲۱

فرقی نمی کند باران ببارد یا نه

فرقی نمی کند چشمان تو چه رنگ باشد
به خانه می رسم یا نه
مهم نیست!
من کلاهی ندارم که از سر بردارم
یا دندانی نمانده ست تا لبخندی بسازم
من و تو خاطرات درختان یک کوچه ایم ...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۱۰/۲۱

بگذار که زمانی دراز، زمانی دراز، عطر موهای تو را نفس بکشم. مثل تشنه ای در آب یک چشمه،

تمام چهره ام را در آن فرو برم و مثل یک دستمالِ عطرآگین، تکانش دهم تا تمامِ خاطرات به هوا بریزند.

کاش می دانستی که من در موهایت چه می بینم، چه احساس می کنم و چه می شنوم! روح من با

عطر موهای تو سفر می کند، مثل روح دیگرانی که با موسیقی.

موهایت پر از رویاست، پر از بادبان است و دکل و دریاهای پهناور که بادهای موسمی شان مرا به

سرزمین های دلفریب می برند. جایی که آسمانش آبی تر و عمیق تر از هرجاست و هوای اطرافش پر

از عطر میوه ها و برگ‌ها و پوست آدمی.

در اقیانوس گیسویت، بندرگاهی ست پر از آوازهای غم انگیز. مردهای قوی اندام از تمامیِ اقوام و

کشتی هایی با شکل های گوناگون که ساختمانِ پیچیده ی بی نقص شان را بر آسمانی بزرگ کنار هم

چیده اند. آسمانی که گرمای جاودان در آن لمیده است.

در نوازش موهایت، کسالت ساعات طولانی ست، روی یک مبل راحتی در اتاقی در یک کشتی زیبا،

میان گلدان ها و تُنگ های پر از آبِ خنک. کشتی مثل گهواره تاب می خورَد و از بندر پیدا نیست.

در اجاق سوزانِ گیسویت بوی تنباکوست، آمیخته با افیون و شکر. در شامگاه موهایت درخشش لاجورد

حارّه و در ساحل پرزدارش، از بوی قیر آمیخته با مُشک و روغن نارگیل مست می شوم.

بگذار که گیسوی بافته ی سنگین و سیاهت را زمانِ درازی به دندان بگیرم. وقتی که گیسوی نرم و

یاغی ات را دندان می زنم، انگار که تمام خاطرات را می بلعم

siamak
siamak
۱۳۹۴/۱۰/۲۱

همه از مرگ میترسن
من از این جمله که :
بسته اینترنت شما رو به پایان است