بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
بعضی در ها رو ببند .. :)
- تعداد نظرات : 16
- ارسال شده در : ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
- نمايش ها : 1302
دانشجویی بین ادامه دادن رشته کامپیوتر یا ادبیات مردد است
او هر دوی آن ها را دوست دارد به همین خاطر در کلاس های هر دو شرکت می کند
و وقتش را بین هر دو تقسیم می کند .
او احساس می کند اینطوری هر دو گزینه را خواهد داشت و اینطور برایش بهتر است .
مادری فرزندش را به کلاس شنا ، پیانو ، نقاشی و زبان می فرستند .
حتی خود مادر هم می داند که امکان ندارد فرزندش در همه موفق شود
اما فکر می کند شاید روزی به کارش آمد .
همه ما سعی میکنیم تا جایی که ممکن است تمام گزینه ها را
باز باقی بگذاریم . اما متاسفانه معمولا هیچ کدام را به نتیجه نمی رسانیم
و مقدار زیادی وقت و انرژی هدر می دهیم . به همین خاطر است که امروزه
با این همه گزینه های زیادی که داریم معمولا از قدیمی ها عقب تر هستیم .
روانشناسان نتیجه گرفتند دلیل اصلی باز نگه داشتنِ در این است
که افراد نمی خواهند سختی و دردِ بسته شدن یک در را تحمل کنند .
ما همواره می خواهیم در آنِ واحد کارهای زیادی را بکنیم ،
از هیچ امکانی نمی گذریم و می خواهیم همه گزینه ها را با هم داشته باشیم .
این امر به سادگی می تواند موفقیت ما را نابود کند .
باید یاد بگیریم درها را ببندیم حتی اگر اینکار برایمان سخت باشد .
کارهایی که در زندگی نباید بکنی را بنویس .
به بیان دیگر تصمیم های حساب شده ای بگیر تا برخي چیز ها را کلا نادیده بگیری .
یک بار خوب فکر کن و تصمیمت را بگیر
که سراغ چه چیزهایی ، حتی اگر فرصتش بود ، نروی .
بیشتر درها ارزش وارد شدن ندارند ،
حتی اگر به نظر برسد چرخاندن دسته در بسیار ساده است .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
" روانشناسی ِ همخونه "
مطلب تون واقعا مفید بود و با توضیحات جناب ساکت کامل تر هم شد
{67}
سلام ممنون از توجهت عزیزم
عالی بود.
:)
سلام خواهش میکنم خوش اومدین
بی نهایت ممنونم
مطلب تون واقعا مفید بود و با توضیحات جناب ساکت کامل تر هم شد
متشکرم.
عالی بود.
{40}
سلاممم
حتمااا خوبه
بشرطی که نصفه و نیمه رها نکنیم و اخرش به هیچکدوم درست و حسابی نرسیم
خوش اومدی مهربوونم
تا حدودی موافقم. ولی ب نظرم در کل بد نیستش اگر از توانایی های خودمون مطلع هستیم، تو زمینه های مختلف فعالیت داشته باشیم. آچار فرانسه بودن همینو میگه دیگه
بعضی درهارو ببند،
نه به خاطر غرور،
بی ظرفیتی یا تکبر
فقط به این دلیل ساده
که تو رو به جایی هدایت نمیکنند.
{40}
مچکرمم
خیلی هم عالی
بعضی درهارو ببند،
نه به خاطر غرور،
بی ظرفیتی یا تکبر
فقط به این دلیل ساده
که تو رو به جایی هدایت نمیکنند.
سپاس
خوش اومدین
بسیار عالی
سپاس
تمنا میکنم
بنده متعلق به شما جوانان هستم
پیر بشی الهی
بسیااار مچکرممم از کامنت مفید و توضیح کاملتووون لایکک
و همینطور مثال ها
حتمااا .
پس در ادامه دادن این مطلب روی کمک شما حساب میکنیم :D
{H}
سلام
تمنا میکنم
بنده متعلق به شما جوانان هستم
پیر بشی الهی
بحثِ بسیار بهروزی رو مطرح کردید. (بهروز از این بابت که در عصرِ حاضر با گستردگیِ گزینهها و تنوع مواجهیم و این مسئله بسیار مهمه)
اجازه میخوام در این موضوعِ مهم، چند سطری بنویسم تا از وجودِ نازنین و پربرکتِ بنده، همگان مستفیض بشوند. (خداوند، سایۀ بنده رو از سرتون کم نکنه! آمین یا مهربانترین)
موضوعِ انتخاب و تصمیمگیری جزو زیرشاخههای علمِ «اقتصادرفتاری» محسوب میشه که متأسفانه هنوز در ایران این رشتۀ بسیار جالب و عمیق، ورود پیدا نکرده و همانندِ
رشتۀ نوروسایکولوژی، رشتۀ اقتصادرفتاری نیز جزو علومِ جدید قرنِ حاضر میباشد.
اقتصادرفتاری یا مالیرفتاری: تلفیقی از روانشناسی و اقتصاد هست.
به یک سری از آزمایشها و نکاتِ جالب در این حوزه اشاره میکنم. (منبع: کتابِ دشواری انتخاب، نوشتۀ استادِِ بزرگوارم: بری شوارتز)
یک تحقیق انجام شده تحت نام «وقتی انتخاب، انگیزۀ ما را میگیرد»
در بخش مرفهی از شهر در یک فروشگاه، عموماً آخر هفته، روی میزی برای تست محصولات، یک بار 6 نوع مربّا و روز بعد 24 نوع مربّا رو گذاشتند
و از مردم خواستند که اینها رو بچشند و هر کدوم رو پسند کردند، انتخاب بکنند و اون مربا رو بخرند!
نتیجه: کسانی که 6 نوع مربا رو تست کرده بودند، 30 درصدشون مربای دلخواهشون رو انتخاب کردند و اون رو خریدند اما
کسانی که 24 نوع مربا رو تست کرده بودند، فقط 3 درصدشون تونستند مربای دلخواهشون رو انتخاب بکنند و بخرند.
شبیه همین آزمایش در آزمایشگاه انجام شده:
گروهی رو میآوردند و یه سری شکلات جلوشون میگذاشتند و میگفتند اینا رو تست کنید، مزهاش رو آزمایش بکنید و وقتی
بیرون میرفتند به آنها میگفتند:
بهعنوانِ جایزه یا میتونید شکلات ببرید یا پول بگیرید.
این آزمایش رو یک بار با 6 نوع شکلات انجام دادند و دفعۀ بعد با 30 نوع شکلات!
نتیجه: دانشجویانی که آزمایش رو با 6 نوع شکلات انجام داده بودند، خیلی راضیتر و خوشحالتر بودند و در ضمن
4 برابر بیشتر ابراز تمایل میکردند تا به جای پول، شکلات ببرند!
اما کسانی که 30 مدل شکلات رو تست کرده بودند، نه از آزمایش راضی بودند، نه ترجیح میدادند شکلات بردارند و ترجیح میدادند که پول نقد بگیرند.
خب از آزمایشهای فوق چه نتایجی میشه گرفت؟
1- کسانی که گزینههای متعددی رو در پیش رو میبینند، احساس میکنند تصمیمگیری دشوارتره و نهایتاً
تصمیم میگیرند اصلاً انتخاب نکنند یا اگر انتخاب بکنند، لذت کمتری از اون انتخابشون میبرند.
2- درد از دست دادن: کسانی که از بین 6 نوع مربا، یکی رو انتخاب کردند، احساس میکنند که 5 تا گزینه رو از دست داده در حالی
که در بین 24 نوع مربا، انتخابِ یکی مساوی با درد از دست دادنِ 23 مدل دیگه!
حالا به این چراها میپردازیم:
چرا مردم نمیتونند چشمشون رو به روی برخی از گزینهها ببندند؟
چرا نمیتونند از بین 24 نوع مربا% مثلاً 18 نوع رو کنار بذارند؟
پاسخ:
1- واقعیت اینه که کسانی که کارشون بازاربابی و تبلیغاته، تمام هنرشون رو به کار بردهاند تا ما قادر نباشیم
به راحتی اونا رو کنار بگذاریم!
2- واقعیت دیگهای نیز وجود داره: ما انسانها به شدت، اهل مقایسه هستیم و همیشه دلمون میخواد گزینههای دیگر رو نیز بدونیم و با هم مقایسشون کنیم!
(موارد دیگهای نیز وجود داره که توی کتاب اشاره نشده ولی خودم در موردشون تحقیق کردهام و دیگه اینجا نمینویسم مانند: هیجان و آدرنالین تولیدشده در کنجکاوی!
چرا مردم به اینستاگرام معتاد میشن؟ یکی از دلایلش همین کنجکاوی هست تا بدونن که کیا چیا نوشتن یا چه کسانی لایکشون کرده (بحث عمیق مربوط به نوازش) و...)
به نظرم بهتره که در این مورد بیشتر مطلب بنویسیم و به صورت ریشهای بهش بپردازیم...
ممنـــــــــــون از شما
سلام علیکم
بسیااار مچکرممم از کامنت مفید و توضیح کاملتووون
و همینطور مثال ها
حتمااا .
پس در ادامه دادن این مطلب روی کمک شما حساب میکنیم
عزیزم
بسیار ممنون بابتِ این متنِ متین...
بحثِ بسیار بهروزی رو مطرح کردید. (بهروز از این بابت که در عصرِ حاضر با گستردگیِ گزینهها و تنوع مواجهیم و این مسئله بسیار مهمه)
اجازه میخوام در این موضوعِ مهم، چند سطری بنویسم تا از وجودِ نازنین و پربرکتِ بنده، همگان مستفیض بشوند. (خداوند، سایۀ بنده رو از سرتون کم نکنه! آمین یا مهربانترین)
موضوعِ انتخاب و تصمیمگیری جزو زیرشاخههای علمِ «اقتصادرفتاری» محسوب میشه که متأسفانه هنوز در ایران این رشتۀ بسیار جالب و عمیق، ورود پیدا نکرده و همانندِ
رشتۀ نوروسایکولوژی، رشتۀ اقتصادرفتاری نیز جزو علومِ جدید قرنِ حاضر میباشد.
اقتصادرفتاری یا مالیرفتاری: تلفیقی از روانشناسی و اقتصاد هست.
به یک سری از آزمایشها و نکاتِ جالب در این حوزه اشاره میکنم. (منبع: کتابِ دشواری انتخاب، نوشتۀ استادِِ بزرگوارم: بری شوارتز)
یک تحقیق انجام شده تحت نام «وقتی انتخاب، انگیزۀ ما را میگیرد»
در بخش مرفهی از شهر در یک فروشگاه، عموماً آخر هفته، روی میزی برای تست محصولات، یک بار 6 نوع مربّا و روز بعد 24 نوع مربّا رو گذاشتند
و از مردم خواستند که اینها رو بچشند و هر کدوم رو پسند کردند، انتخاب بکنند و اون مربا رو بخرند!
نتیجه: کسانی که 6 نوع مربا رو تست کرده بودند، 30 درصدشون مربای دلخواهشون رو انتخاب کردند و اون رو خریدند اما
کسانی که 24 نوع مربا رو تست کرده بودند، فقط 3 درصدشون تونستند مربای دلخواهشون رو انتخاب بکنند و بخرند.
شبیه همین آزمایش در آزمایشگاه انجام شده:
گروهی رو میآوردند و یه سری شکلات جلوشون میگذاشتند و میگفتند اینا رو تست کنید، مزهاش رو آزمایش بکنید و وقتی
بیرون میرفتند به آنها میگفتند:
بهعنوانِ جایزه یا میتونید شکلات ببرید یا پول بگیرید.
این آزمایش رو یک بار با 6 نوع شکلات انجام دادند و دفعۀ بعد با 30 نوع شکلات!
نتیجه: دانشجویانی که آزمایش رو با 6 نوع شکلات انجام داده بودند، خیلی راضیتر و خوشحالتر بودند و در ضمن
4 برابر بیشتر ابراز تمایل میکردند تا به جای پول، شکلات ببرند!
اما کسانی که 30 مدل شکلات رو تست کرده بودند، نه از آزمایش راضی بودند، نه ترجیح میدادند شکلات بردارند و ترجیح میدادند که پول نقد بگیرند.
خب از آزمایشهای فوق چه نتایجی میشه گرفت؟
1- کسانی که گزینههای متعددی رو در پیش رو میبینند، احساس میکنند تصمیمگیری دشوارتره و نهایتاً
تصمیم میگیرند اصلاً انتخاب نکنند یا اگر انتخاب بکنند، لذت کمتری از اون انتخابشون میبرند.
2- درد از دست دادن: کسانی که از بین 6 نوع مربا، یکی رو انتخاب کردند، احساس میکنند که 5 تا گزینه رو از دست داده در حالی
که در بین 24 نوع مربا، انتخابِ یکی مساوی با درد از دست دادنِ 23 مدل دیگه!
حالا به این چراها میپردازیم:
چرا مردم نمیتونند چشمشون رو به روی برخی از گزینهها ببندند؟
چرا نمیتونند از بین 24 نوع مربا% مثلاً 18 نوع رو کنار بذارند؟
پاسخ:
1- واقعیت اینه که کسانی که کارشون بازاربابی و تبلیغاته، تمام هنرشون رو به کار بردهاند تا ما قادر نباشیم
به راحتی اونا رو کنار بگذاریم!
2- واقعیت دیگهای نیز وجود داره: ما انسانها به شدت، اهل مقایسه هستیم و همیشه دلمون میخواد گزینههای دیگر رو نیز بدونیم و با هم مقایسشون کنیم!
(موارد دیگهای نیز وجود داره که توی کتاب اشاره نشده ولی خودم در موردشون تحقیق کردهام و دیگه اینجا نمینویسم مانند: هیجان و آدرنالین تولیدشده در کنجکاوی!
چرا مردم به اینستاگرام معتاد میشن؟ یکی از دلایلش همین کنجکاوی هست تا بدونن که کیا چیا نوشتن یا چه کسانی لایکشون کرده (بحث عمیق مربوط به نوازش) و...)
به نظرم بهتره که در این مورد بیشتر مطلب بنویسیم و به صورت ریشهای بهش بپردازیم...
ممنـــــــــــون از شما