دیوار کاربران


amirali3139263
amirali3139263
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

این روزها من خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........

amirali3139263
amirali3139263
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
در برابرش مسئولیم …
در برابر اشکهایش ، شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ….
و اگر یادمان برود !
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،
و این بار ما خود فراموش خواهیم شد …

mahsatanha
mahsatanha
۱۳۹۳/۰۲/۲۱

با تو از یک جایی به بعد ، دیگر دست و پا نمیزنم ، دل دل نمیکنم ، داد و بیداد نمیکنم !
از یک جایی به بعد فقط سکوت میکنم و فکر میکنم به روزهایی که گران بودم ، که دلم را در انبار وجودم احتکار کرده بودم ، که کم پیدا بودم …
فراوانی هیچ وقت خوب نیست …
فراوان که باشی ، می مانی و گند میزنی !

kiaaa
kiaaa
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

ناشنوا باش !!!

وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند ...

5+


babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۷

http://www.hamkhone.ir/account/blog/edit/113510

گلایه ها عیبی ندارد ، کنایه هاست که ویران می کند . . .

بلاگ جدیدمه ممنون میشم سر بزنی نظر بدی

anisa19
anisa19
۱۳۹۳/۰۲/۱۷

سلام میشه به بلاگم نظر بدی
http://www.hamkhone.ir/member/30405/blog/view/113445--/
ممنون

SAKI1
SAKI1
۱۳۹۳/۰۲/۱۶

گلهای خوشبوی دنیارو هم به پات بریزم بازم کمه
.
.
.
.
.
چون پاهات خیلی بو میده

mahsatanha
mahsatanha
۱۳۹۳/۰۲/۱۵

خدایا از تو معجزه میخواهم معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت.تو خود بهتر میدانی.معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند...نا امید نیستم فقط دلتنگم........

peyman6969
peyman6969
۱۳۹۳/۰۲/۱۵

0 0
\|/\|/
\/\/

دستاتو سفت گرفتم که یهو گمت نکم آخه بی تو من تنهام

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۱۱

روزی هزار مرتبه بازنده میشوم

از بازی ظریف تو شرمنده میشوم

اینبار فرق میکند اما به شوق برد

آماده جدال درآینده میشوم

موعود می رسد تو سفیدی ومن سیاه

بر شاه بی شکست تو تازنده میشوم

یک لحظه میخروشم و زورم نمی رسد

با این خیال خام که کوبنده میشوم

باران کیش های تو آغاز می شود

چون مرغ پرشکسته ی سرکنده میشوم

یکجا تمام قدرتم از دست می رود

تا کیش آن وزیر برازنده میشوم

می تازد اسب سرکش عشقت به هر طرف

وقتی که محو آن رخ تابنده میشوم

بی هیچ قلعه های مرا فتح می کنی

در خانه ی سیاه پناهنده میشوم

حالا میان صفحه ی تاریک زندگی

از مهره های سوخته آکنده میشوم

من مات می شوم به همین سادگی وباز

روزی هزار مرتبه بازنده میشوم