دیوار کاربران
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۷
عشـــق تو |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۷
میگذرد |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۷
اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...! |
|
Maziar77
۱۳۹۵/۰۲/۱۶
کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵
لحظه ها |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵
55bdf50f739e377p.jpg |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵
ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍاگر ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ؛ |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۴
ﺍﺳﻢ ﻫﺮ ﺣﺲ ﻻﻣﺼﺒﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﮕﺬﺍﺭ ... ﻋﺸﻖ ﻧﮕﺬﺍﺭ !!! ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻓﺘﻀﺎﺡ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﻢ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﻓﺘﻀﺎﺡ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖِ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺩﺭ ﻧﺎﺟﻮﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂِ ﺭﻭﺣﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ، ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ،ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮِ ﺧﻮﺩِ ﻟﻌﻨﺘﯽﺍﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ... ﻧﻪ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﻪ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﮐﻤﺘﺮ ... |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۴
کودکی بازیگوش شده ام که با هربار دیدنت انگار پشتِ ویترینِ اسباب بازی فروشی ایستاده است و با جشمانی برق افتاده از شوق به بالا و پایین می پرد مادرش به او وعده ی یک فروشگاهِ دیگر را می دهد کودک تقلا می کند مادر می گوید باشد برایِ بعد محکم پایش را به زمین می کوبد مادر قول می دهد و با کمی آرامش و تردید راهیِ خانه می شود با فکرِ ویترین غذا می خورد برنامه کودک می بیند به خواب می رود و از خواب بیدار می شود کودکی بازیگوش شده ام کودکی یک دنده که یا تو را می خواهد یا باز هم تو را کودکی بازیگوش شده ام ایستاده پشتِ ویترینِ رنگ به رنگ ترین ویترینِ اسباب بازی فروشی ولی چشمانش تنها تو را می بیند در دلش تنها برایِ تو قند آب می کند و پایش تنها به سمتِ تو می رود .سحر-م.... |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۴
زمان زیادی گذشت .... |