دیوار کاربران


hosin2015
hosin2015
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

هروقت براى كسى هديہ اى ميخرى ، يك هديہ كوچك هم براى خودت بخر
هروقت براى كسى دستہ گلى ميخرى ، يك شاخہ گل هم براى خودت بخر
هروقت براى كسى زمان ميگذارى ، مقدارى هم زمان براى خودت بگذار
اين كسى ها شايد ميهمان يكى دو ايستگاہ قطار زندگى تو باشد
اما يادمان باشد مسافر هميشگى اين قطار در مسير زندگى خودمان هستيم
پس خودت را دوست داشتہ باش
انتظار تشكر و پاداش از هيچ كس نداشتہ باش
بلكہ در انجام هر كارى براى كسى ، از خودت تشكر كن
مهم نيست كہ ميهمان لحظہ هاى تو هستند
مهم اين است كہ مهمان نواز خوبى باشى
مهم اين است كہ قدردان دل وسيع و مهربان خود باشى
مراقب باش
بعضى ها خود را نسيہ بہ تو ميدهند
اما
تمام تو را نقد ميخواهند
مهربان باش
ولى بازيچہ بازار نسيہ فروشان نشو
گوهر وجودت را خدا نقد نقد از تو خواهد خريد و بہ اهلش هديہ خواهد كرد.

EHSAAAAN
EHSAAAAN
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

صیغه میشی. ماهی دو میلیون

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

از اصل خودش دور شد و بالا رفت

این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن

سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن



اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام،

تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن



به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من

بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن



شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را

به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن



شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...

اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن



لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم

تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

از خستگی روز همین خواب پر از راز

کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من

شب هجران نکند قصد دل آزاری من

روزگاری که جنون رونق بازارم بود

تو نبودی که بیایی به خریداری من

برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان

باغبان نیز نیامد پی دلداری من....

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

ﺟﺸﻦ ﻣﯿﻼﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ

ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﮕﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥِ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ

ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ

ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ

ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ “ﻣﺎ” ﺁﺑﯿﺴﺖ . . .

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

روز میلادم گذشت

متفاوت تر از همیشه...

صفحه ای از زندگی ام را آغاز کرده ام...

بی روح... بی احساس... خالی از عشق و خاموش

رنگ و بویی تازه می خواهم... آرزوی تازه می خواهم

mahdi0077
mahdi0077
۱۳۹۵/۰۶/۰۴

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدی

و این روز ها دلباخته . . .