کنج دل
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
در را به کف هر که نهم باز پس ارد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرتکش ما نیست
ان شمع که می سوزد و پروانه ندارد
گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد

کنج دل
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
در را به کف هر که نهم باز پس ارد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرتکش ما نیست
ان شمع که می سوزد و پروانه ندارد
گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد

ﺑ
" ﺩﻝ ﻣﻦ "
" ﻋﺮﻭﺳﮑﯽ "
ﺍﺯ " ﭼﻮﺏ " ﺍﺳﺖ
ﻣﺜﻞ
ﻗﺼﻪ ﯼ " ﭘﯿﻨﻮﮐﯿﻮ "
" ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ...
ﭼﻪ " ﺩﻣﺎﻏﯽ "
ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ " ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ "
ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ
" ﻧﻮﺷﺘﻪ "
" ﺣــــــــﺎﻟـــــــﻢ "
" ﺧـــــــــــــــﻮﺏ " ﺍﺳﺖ !!!!

ﺑ
" ﺩﻝ ﻣﻦ "
" ﻋﺮﻭﺳﮑﯽ "
ﺍﺯ " ﭼﻮﺏ " ﺍﺳﺖ
ﻣﺜﻞ
ﻗﺼﻪ ﯼ " ﭘﯿﻨﻮﮐﯿﻮ "
" ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ...
ﭼﻪ " ﺩﻣﺎﻏﯽ "
ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ " ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ "
ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ
" ﻧﻮﺷﺘﻪ "
" ﺣــــــــﺎﻟـــــــﻢ "
" ﺧـــــــــــــــﻮﺏ " ﺍﺳﺖ !!!!

ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ "ﺭﺍﻭﻱ" ﻣﻨﻢ
ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ،
ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ
ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، ﻧﻰ "ﺣﺼﯿﺮﻯ" ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ "ﺩﻝ"
"ﺩﻝ" ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ
ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ
"ﺩﻝ" ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ "ﺩﻟﺒﺮ" ﺷﻮﺩ.

تو می گیره حست منو

میمره حسم نرو

ناخد آگاه سمتت میام

بدون این که خودم بخوام

جالبه این حس جاذبه

تو چشمات آرامش محضه

کنارت دارم حس خلصه

جالبه این حس جاذبه

من با چشم بسته

با فکر و ذهن خسته

هر جوری که هستش باز سمتت میام

خورشید نباشه دنیا از هم بپاشه

هر جوری که باشه باز سمتت میام

تو می گیره حست منو

میمیره حسم نرو

مهم نیست کیا با ما بدن

ما یه روحیم تو دوتا بدن

جالبه این حس جاذبه

یه دنیا خوشبختی تو راهه

فاصله بین ما کوتاهه

جالبه این حس جاذبه

من با چشم بسته

با فکر و ذهن خسته

هر جوری که هستش باز سمتت میام

خورشید نباشه دنیا از هم بپاشه

هر جوری که باشه باز سمتت میام

تو می گیره حست منو

میمیره حسم نرو

#سيمين دانشور

نازنينا، دوست يعني انتخاب
يعني از بنده سلام از تو جواب
دوست يعني دل به ما بستي رفيق؟
دوست يعني ياد ما هستي رفيق؟
دوست يعني مطلبت را ديده ام
يعني احوال تو را پرسيده ام
دوست يعني در رفاقت كاملي
دوست يعني: نيستي و... در دلي
دوست يعني: دوستي را لايقم؟
تو حقيقت، من مجازي عاشقم
دوست يعني كار و بارم خوب نيست
تو نباشي، روزگارم خوب نيست
دوست يعني بغض لبخندم شكست
دوري و جاي تو گلداني نشست
دوست يعني مثل جان و در تني
دوست يعني خوب شد تو با مني
دوست يعني حسرت و لبخند و آه
ميشوم دلتنگ رويت گاه گاه
دوست يعني جاي پايت بر دل است
دوري از تو جان شيرين مشكل است
دوست يعني نكته هاي پيچ پيچ
دوست يعني جز محبت، هيچ هيچ
دوست يعني از سكوت من بخوان
دوست يعني در كنار من بمان
دوست يعني خنده هاي ريز ريز
دوست يعني دوستت دارم عزيز

تقدیم به آنهايي كه رد پايشان در
زندگيمان پررنگ است...

خیلی وقته عادت کردم
که دیگه به کسی عادت نکنم
چون بعضــعیــا
با تمام وجودشون بی وجودن!

خیلی وقته عادت کردم
که دیگه به کسی عادت نکنم
چون بعضــعیــا
با تمام وجودشون بی وجودن!

خدایا آنگونه زنده ام بدار...
که نشکند دلی...
از زنده بودنم...!
و آنگونه بمیران که...
به وجد نیاید کسی از نبودنم...!
زندگی آنقدر ابدی نیست که...
هر روز...
بتوان مهربان بودن را...
به فردا انداخت