دیوار کاربران


saj313
saj313
۱۳۹۵/۰۲/۲۰

به فرزندتان نیاموزید پولدار بشود
بیاموزید شاد باشد
تا زمانی که بزرگ شد ارزش چیزها را بداند نه قیمت آنها را . . .

saj313
saj313
۱۳۹۵/۰۲/۲۰

به فرزندتان نیاموزید پولدار بشود
بیاموزید شاد باشد
تا زمانی که بزرگ شد ارزش چیزها را بداند نه قیمت آنها را . . .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵

زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند وآنها را خواستند!
پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید ؟!
زن و مرد گفتند ...

برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم ... !

اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند،
ما دستهایمان از هم جداست!

دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،
ما رویمان به طرف دیگریست!

سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف می زنند،
ما احساسی به هم نداریم!

چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند می کنند،
می بینید که، ما غمگینیم!

پنجم، آنها چسبیده به هم راه می روند،
اما یکی ازما جلوترازدیگری می رود!

ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند،
ما هیچ نمی خوریم!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را می پوشند،
ما لباسهای کهنه تنمان است.. !

هشتم، ...

ماموران گفتند
خیلی خوب،
بروید،
بروید،..
فقط بروید ... !

0Arta
0Arta
۱۳۹۵/۰۲/۱۵

شمار پسراتو باشگاه
هنگام وزنه زدن :
1. یک
2.دو
3.سع
4.چاع
5.پَع
6.شیع
7.عفت
8.عشت
9.عـــوح
10.عَـــــــــــح !!..

+5

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵

بهترين و زيباترين چيزهاي دنيا را نه مي توان ديد و نه مي توان لمس كرد ، بايد در درون احساسشان کرد.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵

دختری بود نابینا

که از خودش تنفر داشت

که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یک نفر را دوست داشت

دلداده اش را

و با او چنین گفته بود " اگر روزی قادر به دیدن شوم "

عروس*** گاه تو شوم

و چنین شد که آمد آن روزی

که یک نفر پیدا شد که حاظر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

و دختر آسمان را دید و زمین را

رودخانه ها و درخت ها را

آدمیان و پرنده ها را

و نفرت از روانش رخت بر بست

دلداده به دیدنش آمد

" و یاد آور وعده ی دیرینش شد "

| بیا و با من عروسی کن |

ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام

دختر بر خود بلرزدید

و به زمزمه با خود گفت

این چه بخت شومی است که مرا رها نمیکند؟

دلداده اش هم نابینا بود

و دختر قاطعانه جواب داد :

قادر همسری با او نیست

دلداده رو به دیگر سو کرد،

که دختر اشکهاش را نبیند

و در حالی که از او دور میشد گفت :
پس به من قول بده که مراقب چشمانم باشی

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۵

من هرچی فک میکنم هیچ دلیلی پیدا نمیکنم که :
ناراحت باشـم !!!
بازم هر چی فک میکنم هیچ دلیلی پیدا نمیکنم که :
خوشحال باشـم !!!
موندم این وسط الان دقیقا باید چیکار کنم!!!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۴

روزی میرسد که

بـــا لبخنـــد تـــو بیـــدار میشـــوم

ایــن روز

هـــر زمــان کـــه میخـــواهـد بــاشـد

فقــطــ بــاشـــــد . . .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۴

.

گاهی

کسانی که هزاران فرسنگ از شما فاصله دارند،

می توانند احساس بهتری نسبت به کسانی که دقیقا کنارتان هستند،

در شما ایجاد کنند!

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۱۴

نمیدانم چرا ، اما برایت سخت دلتنگم

در این مسلک که صورت های بی احساس بسوی قلب های ساده می تازند

من اینجا در صف مرگ شقایق ها برای رنگ چشمان تو دلتنگم

سحر-م