متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۱۴

روزي خواهم رفت-

به دنيا كه آمدم،پيراهن سرنوشت را،

آويزان تنم كردند بي آنكه ـ

انتخابي در مسير زندگي ام كرده باشم....

راهي را نشانم دادند ،كه حس ميكنم هنوز عريانم...

عريان لباس ها و نگاهي،

و شرم دارم از پيراهني كه هنوز

روي طناب ذهنم آفتاب مي خورد و

مي رقصد و هيچ گاه خشك نمي شود.....!!

مي شمارم ساعت ها را

وقتي لگد مي كنم ثانيه هايي كه شب و روز

مرا با مهرباني نفس مي كشند،

بي آنكه بدانم روزي خواهد رسيد كه مرا بي نفس مي كُشند!!

چه گرم است خاكي كه قرار است،

همسايه ي تن سردم شود

و چه سخت تر ـ

كه ندانم قلبم ،لاي انگشتان چه حشره اي

قلقلك ميخورد و نتوانم فرياد بزنم سهم او نيست

و دست نگهدارد....

اما حشره چه مي فهمد !

سهم

و

قلب

چيست،

و روزي چه كسي را

هفتاد و۷ بار تپيده است....

وقتی مرا از تو چيدند،

خواب پروانه ها هنوز پيله بود و

دنياي عجيبي پنجه برافكارم مي کشید!!!

آيا تو ميداني چه روزي خواهم مرد؟

حدس مي زنم لاي گره چشمانت،

آويزان آرزوهايت خواهم شد.

آويزان آرزوهايي كه از سينه ات فوران میکند

و يا در بغضي خواهم شكست ،

كه گلويت را قورت مي دهد....!

روزي خواهم رفت-

روزی كه نزديك است......

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۱۳

ببینید زمان جنگ چقد برای خانوما شغل بوده:

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۱۳

شوهر گفت :دوستت دارم

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۲/۱۳


rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۱۳

ﺩﺳﺘــﻢ ﺭﺍ ﮔـﺮﻓﺘــﮯ ﻭ ﮔـﻔﺘـﮯ :
ﺩﺳﺘـﺎﻧﺖ ﭼﻘــﺪﺭ ﻋﻮﺽ ﺷـﺪﻩ ...
ﺳـﺮﮮ ﺗﮑـﺎﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﮔﻔﺘــﻢ : ﺑـﮯ ﺍﻧﺼـﺎﻑ !!
ﺩﺳﺘـﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻐﯿﯿـﺮﮮ ﻧﮑـﺮﺩﻩ .. ؛
ﺗــﻮ ﺑـﮧ ﺩﺳﺘــﺎﻥ ﺩﯾﮕـﺮﮮ ﻋــﺎﺩﺕ ﮐـﺮﺩﻩ ﺍﯾــﮯ !!...

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۴/۱۲/۱۲


rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۱۰

ﻣَـﻦ ﻫـﯿـﭽـﻮﻗـﺖ ﺗـﻈـاﻫـﺮ ﺑـه ﮐـﺴـی ﮐـِه ﻧـﯿـﺴـﺘـﻢ ﻧـﻤـی ﮐـﻨـﻤـ
ﭼـُـﻮﻥ ﺗـﺮﺟـﯿـﺞ ﻣـی ﺩﻫـﻢ ﻧـﺴـﺨـه ﺍﯼ ﺍﺻـﻠـی ﺍﺯ ﺧـﻮﺩﻣـ ﺑـاﺷـﻢ
ﺗـا ﻧـﺴـﺨـه ﺍﯼ ﺟـﻌـﻠـی ﺍﺯ ﺷـﺨـﺼـی ﺩﯾـﮕـﺮ . . !

ya2120110
ya2120110
۱۳۹۴/۱۲/۰۲

دکتر شریعتی:

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

«فاطمه، فاطمه است»

0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۱۲/۰۲

ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﺑﺎﺯﯾﻬﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...

ﺯﻭﻭﻭﻭﻭ : ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ !

ﺍﻻﮐﻠﻨﮓ : ﺩﯾﺪﻥ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ !

ﺳﺮﺳﺮﻩ : ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺭﺍﺣﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻥ !

ﮔﻞ ﯾﺎ ﭘﻮﭺ : ﺩﻗﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ !

ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺎﺯﯼ: ﺗﻮ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﻣﻮﻧﺪﻡ !!!خودتون بهتر میدونین

+5

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۲۳

آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن…!