بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
داستانی زیبا درمورد کوروش کبیر!
- تعداد نظرات : 19
- ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۹/۱۹
- نمايش ها : 951
(نظریادت نره)
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت میبخشی؟
کوروش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.
مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنهارا پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهرهاند مثل این میماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد!
عاااااااااااااااااشقشم
عاااااااااااااااااشقشم
big liiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiike ... دمت گرم دادا ب ما هم یه سر بزن
جالب بود خوب خودمون هم یاد بگیریD:
عالی بود ممنون
دم خودتو کروش گرم داداش
عالی
jalab bo0d!!!!!!!!!!!!!!!!!
چغذه جالفففففففف
آن كس كه دست دهنده ي خود را از بستگانش بازدارد، تنها يك دست را از آنها گرفته. اما دست هاي فراواني را از خويش دور كرده است ...
اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام
درووووووووود بر کوروش بزرگ
امیرحو دمت گرم داداش...
خییل زیبا بود
)عشقمه
ghashang bood
mersiiiii
مــــــــــــ ــــــــــــ
سلام مرسی جالب بود
زيبا بود
لايك
مرسی عالی بود