دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۲

اینجـــا حـرفــــ از عشقیـه کـه امیــدی برای داشتنـش ندارم.خـودمـم تعجبــــ میکنـم از اینهمــه عشــق! امـا کســی کـه دوسـش دارم انقـدر بــرام بـاارزشــه کـه بـی هیـچ خـاطـره ای ازش، روزامـــو عـاشقـانـه بـا یـادش سپـری میکنــم...
پـس تـویی که لطفـــ میکنـی و بـه اینجـا میـای، سعـی نکـن نصیحتــم کنـی! انتظـار دارم چنـد ثـانیـه خـودتــو بـزاری جـای مـــن، اونمـوقـع ستـــــ کــــه میفهمـی عشـق اونـه کــه بــدونـی نمیشـه امـا نتــونـی تـرکـش کنــی!
اگـرم نتـونستـــی خـودتــو بــزاری جـای مــن، پـس لطفـــا سکــوتـــــ کـــن!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۲

قله ای که چند بار فتح شود ؛
بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود !
مواظب دلت باش !…
.

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۲

خسته از روزهای تکراری افسرده از بازی روزگار

دل زده از مردم دنیا آزرده خاطر از همه

شکست های پی در پی

و . .. . و . .. . و . .. . و . .. . و
اینها همه تاوان است

تاوان یک نگاه

یک نگاه و لرزش دل

کاش فرصت برای امتحان کردن وجود داشت

....!

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۱۱/۱۱

چشم هاى سیاه تو

خاورمیانه ى دوم است؛

یک دنیا براى تصرفش

نقشه مى کشند

و من ..

سرباز بى چاره اى که

در مرز پلک هاى تو

جان مى دهم

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۰

درچهان هفت میلیارد نفر دور همند
اما باز بزرگترین دغدغه بشر
تنهاییست
چرا

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۰

هــوس کـرده ام کـه تــو بـاشـی مـن بـــاشـم و هیچـکـس نبـاشـد

آنگاه داغتـرین آغـوش ها را از تنـتـــ و شیـریـن تـریـن بــوسه ها را از لبـانتــ بیـرون بکشم

بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایــی کـه میخــــواهمتــ و نیستی

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۰

برایت مینویسم

دلتنگم ......

میدانم که نمی دانی! !!!

اما

میدانم که میخوانی! !!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۰

سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه

نبود که نبود …!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودت باش !

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۰

دوستت دارم را باید چشید
باید نوشت
باید لمس کرد
باید مزه کرد .
نباید گفت
نباید فریاد کرد
باید از سکوت ِ بغض گرفته شنید
باید از خش خش قلم به روی کاغذ ،
باورت شود که : دوستت دارم .
آنوقت می فهمی
خیال معشوقه را با ولنگاری کاری نیست !
و دلت را
دست نخورده
دور از تشعشق نگاه های عالمگیر
دور از طنازی دخترکان ِ پاییزی
نگه دار
شاید به لطافت ِ آسمان بارور شود
که در این فصلها
- حتی بهار
که امیدوارانه دوستش داری -
دل دست دوم را
خریداری نیست
دوستت دارم را باید چشید
نباید جار زد .

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۰۹

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند سالی است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور،

به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که سراغش ز غزلهای خودم میگیری ؛

به تبسم ، به تکلف ، به دل آرایی تو ...

به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفسهای تو در سایه سنگین سکوت،

به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت،

به همان زل زدن از فاصله دور به هم

یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگیش

میشود یک شبه پی برد به دلداد گی اش

یک نفر سبز ، چنان سبز ، که از سرسبزیش

میتوان پل زد از احساس خدا تا دل خویش ،

رعشه ای چند سال است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است ...

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست ؛

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟!

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست ؛

پس چرا رنگ تو با آینه این قدر یکی است؟!

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش ...

عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود،

آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود ...

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است ،

و تماشاگه این خیل تماشا شده است؛

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی ...

عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی