بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
بی موضوع می نویسم icy_heart
- تعداد نظرات : 0
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
- نمايش ها : 338
ب نظرخودم باهمه فرق داره همه خندانن شاید بعضی وقت ها هم
گریان ولی شادی دارند ولی من همیشه فکر غم و غصه بودم من
همیشه فکر میکنم روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشته ولی دیگه از دنیا سیر
شدم نمیخام زندگی کنم شاید بگید چرا برای اینکه اون ادم پای چوبه دار
رو فرض کنید ک بهش میگن نترس طناب دار پاره میشه اما وقتی کار
شروع میشه با خودش میگه الانه پاره بشه ولی .....من الان ک دارم
مینویسم تنها تکیه گاهم به من پشت کرده کسی ک داری میخونی فکر
کن زندگی تو ب ی رشته بستس الان اون رشته زندگی من توسط اون ک
ب دنیا وصلم کرد پاره شد.....
من مینویسم اماحالا هرچقد فکر میکنم
میبینم واقعا زندگی با اسمش معنا شده
مینویسم با چشمای خیس .الهی هر جا ک هستی خدا نگهدارت باشه
من داغ دلمو برای هچ دفتری بعد این نخواهم نوشت الهی خوشبخت
شی الهی با هر کسی ک هس خوشبخت شه
بهم گفت دیگه باید بری ...خداحافظ....برا همیشه میخام تنهاییم را
قسمت کنم با خاک قبرم .
من ک تلاشم رو میکنم تحمل کنم؟؟؟عاطفه شد 3سال
<<کجایی>>؟؟ ولی باز دوباره ندیدمت دفعه قبل یکی بود دلداریم بده
ولی ایندفه نبودی با اس ام اس هات ارومم کنی نبودی بگی مملی ما
همدیگرو داریم .خسته ام خسته ..اهای خدا مگه قرار نبود دیگه با من
کاری نداشته باشی ؟؟؟پس چرا ؟؟چرا؟؟؟ باز من من ک دیگه کاریت
نداشتم ..چرا همیشه قسمتم اینه؟؟؟؟ها ؟؟جرا؟؟؟چرا
همیشه محمد باید خورد بشه ؟؟؟؟همه گفتن معجزه بود محمد از
افسردگی به شادی رسید اره عاطفه ی معجزه بود ک اومد و شد امیدم
ولی نمیدونم الان کجاست چیکار میکنه ...واییییییییییییی دلم تنگه
غمگینم داغونم خستم نمیخام اصلا ب نبودنت فکر کنم من میدونم تو ب
راحتی منو تنها نمیزاری عروسکم تو میدونی محمد بی تو میمیره من دنیا
رو نمیخام اگه نباشی اگه تنها بشم دیگه اخر زندگیمه مطمءن باش دنیا
رو میزارم واسه عاشقایی ک کنار همن و میرمم میرم تو همون قبری ک
دفعه قبل خیلی تلاش کردم بمیرم برم توش بخوابم اینبار دیگه رگ دستمو
نمیزنم ن اینبار کاری میکنم که مطمئن شم تموم میشه .بیا گلم بیا
عروسکم دیگه نمیدونم باید چ کنم بیا ب همه ثابت کن
عاطفه تنهام نزاشته بیا و ب همه ثابت کنیم عشقمون واقعی و اسمونیه
من حالم از
دنیا بهم میخوره بیا دیگه ...اهای خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه دنیا اونجور نشه ک
میخام بد باهات لج میکنم خدایا اگه منو ب گریه بندازی من دنیاتو ب گریه
میندازم ..محمد ب دلت بگو برو بخاب کنج تنهاییت بهت عاشقی نیومده
محمد خیلی بدبختی .. اینه تا حالا زنده موندم اخه بهت قول دادم خوب
بشم ..عروسکم چرا نمیای ؟؟ها؟؟یعنی نتونستی ؟؟اخه گلم میدونی
محمد در چ حاله ؟؟بگو منتظرت باشم قول میدم تا هر وقت بخوای نکنه
اونقد با دوریت خوردم کنی ک دیگه نشه خوردهامو جمع کرد ولی میدونم
تو نمیزاری ب اونجا بزسه دارم دیوونه میشم اگه اومدی ک هیچ اما اگه
نیایی من میام ب جون خودت من میام عروسکم تا دیر نشده بیا حس
میکنم ب قدر اشکایی ک تو این چند سال ریختم و مث بارون
از دلم اومد دوستت دارم مینویسم باز دوباره چشمان محمد به گریه
افتاد بعد رفتن تو فقط نوشتن ارومم میکنه تو این اطاق تاریک و شکسته
و پر حسرت محمد باز هوای گذشته کرد نمیدونم بدون من میتونی یان اما
من بدون تو نتوانم و نخواهم توانست
بزن............
...........بزن تا دنیای غم مرا بیند
بزن شاید این عاشق بسوزد
از شرر غم .....بزن.... بزن باران ک رفیق سال ها برگرده
.....منم دلم میخاد واسه عشقم عیدی بخرم ولی نمیشه نمیتونم ..اخه
اون ک مال من نیست ...اون مال عشق خودشه..همه ی بچه ها
کادوهاشون دستشون میگیرن که بدن به عشقشون کادو هایی که چقدر
خوشگلن ولی من بدبخت باید کادوی کسی دیگرو بدم اخه میدونین ک
مال من نیست
این روزها به لحظه ای رسیده ام
که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من
بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...هیچ گاه
از زخمهای روحم چیزی نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفی کردم
...شاید بگین دروغ بگه ولی به خاطرش اشک از چشام اومد........تا چی
پیش بیاد آخه الان بی موضوع دارم می نویسم
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمی کنی بر زخمهای دلم اما لیاقتش
را نداشتم...با این همه... بهترینم دوستت دارم ... هرگز فراموشت نمی
کنم... چشام پر اشکه فقط میخام بنویسم داره بارون
میاد خیلی تند میاد مثل اینکه اسمونم دلش گرفته داره گریه میکنه یعنی
اونم عشقشو ازش گرفتن؟؟!! بردنش؟ دیگه نمیذارن مال اون باشه؟ ولی
فکر نمیکنم به اندازه ی من دلش گرفته باشه اونکه دوباره عشقشو
درحال خندیدن با یکی دیگه که ندیده!!ب اره یه لحظه فکر کردم واسه
من داری دست تکون میدی افتادم یاد اون روزا ولی ن.خوش به
حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به کسی توجه نمی کنه ...
از کسی خجالت نمی کشه ...
می باره و می باره و ...
اینقدر می باره تا آبی شه ...
آفتابی شه ...!!!
کاش ...
کاش می شد مثل آسمون بود ...
کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ...
بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده
عاطفه خانوم خواب خوش واسه یه غریبه ی تازه وارده واسه یکی دیگس نه من
نخستین نظر را ایجاد نمایید !