دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

منــــــی که هر آهنگی گوش میدم فقط به یاد یه نفر میفتم!

منــــــی که تا میام حرف بزنمو کاری کنم سریع میگم بیخیال!

منــــــی که شبا از فرط تنهایی و بی رویا بودن هدفون توگوش میخوابم!!!

منــــــی که حتی دیگه نمیدونم چه مرگمه وچه ریختی باید خودمو خالی کنم...

منــــــی که خیانت از عشق و رفیق دیدمو فقط سکوت کردمو بغضو نگاه...

منــــــی که نامردی رو درحقم کردنو بازم دلم بلد نیست نبخشتشون...

آه رفیق... به سلامتی من که حال و روزم شدید طوفانیه...!!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

می خواهم برگردم به روزهای کودکی

آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود.

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند.

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ...!

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

می آیی در «وا» می شود

می روی در «بسته» می شود

می بینی حتی در هم

«وابسته» می شود

حسین پناهی

shabgarde.tanha



5+++

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

روزهای نبودنت
کوپه های خالی قطاری ست
که لحظه ها را دود می کند
سوت می کشی در خاطراتم و
گوش دلم کر می شود
دلشوره ی آخرین ایستگاه
چنگ به نگاه ریلها می زند
نکند آنجا هم نباشی…
که اگر نباشی،
دیگر هیچ فرصتی
برای ماندن نیست…

khanoomi2000
khanoomi2000
۱۳۹۴/۱۰/۰۹


Masoud_63
Masoud_63
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

سراغِ تو را
از شعرهای من می‌گیرند همه
حال آن‌که من هنوز
خودم تو را ندیده‌اَم!

shamsijala3
shamsijala3
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

Salam mr30

shamsijala3
shamsijala3
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

Salam mr30

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

هَرکســــــــ یا ” شبـــ” میمیرد یا ” روز “

امــــــــا منــــــــ …

” شبــــــانهــــ روز “

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۰۹

غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست

غنچه آن روز ندانست که این گریه ز چیست

باغبان آمد و یک یک همۀ گلهارا چید

باغ عریان شد و دیدند که از گل خالیست

باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل؟

گفت پژمردگی اش را نتوانم نگریست

گریۀ باغ از آن بود که او میدانست

غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست

رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود

میرود عمر ولی خنده به لب باید زیست