مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۲۳
روز خواستگاری (اتاق بغلی) :
_دوماد آینده(با صورتی چنان لبو) :ببخشید ، من یکم هول شدم،آخه اولین بارمه که دارم ازدواج می کنم. می شه شما شروع کنید ؟!
-عروس آینده :باشه ، چشم.شما توی انتخابات 88 به کی رای دادید ؟آیا هنوز همون نظر و دارید ؟ انتخابات آینده چی ؟ رای می دید ؟ اصلن تا حالا چند بار رای دادید ؟ نظرتون درباره ی عادل فردوسی پور چیه ؟ 20:30 چی ؟ اخراجی های 3 رو دیدید ؟
_دوماد:جسارتن مگه می خواید کارمند استخدام کنید ؟ بذارید خودم شروع می کنم :
_نظرتون درباره ی حجاب چیه ؟ البته منظورم چادره ! تا حالا نمازتون قضا شده ؟ اگه قرار باشه بریم مسافرت ، بین کربلا و دبی کدومش و انتخاب می کنید ؟ مرجع تقلیدتون کیه ؟
_عروس آینده:یه لحظه صبر کنید ، فهمیدم داستان چیه ! الان خودم می گم.بسم الله الرحمن الرحیم و بهی نستعین . اصول دین 5تاس . 12 تا امام داریم ، امام اول علی ....
ببخشیداااا ، صد رحمت به من که گزینشتون کردم برای استخدام ، شما که گزینش می کنید برای شب اول قبره !
و....
شب خواستگاری منزل دختر :
_واای ، مامان .پسره خیلی جوک بوود.دنبال قاتل امام حسین می گشت .یعنی اگه باهاش ازدواج کنم ، خنده ی یک عمرمون تامینه !!! .....
منزل آقا داماد :
_آقا مرتضی ، نظرت چیه ؟
_البته هر چی نظر شماس ، ولی اگه قبول کنه چادر سرش کنه من موافقم !
مراسم بله برون (پچ پچ های عروس و داماد ):
_داماد:چرا قبول کردی با من ازدواج کنی ؟
_عروس : من که خر شدم ، تو چی شد ؟
_داماد:من از وقتی که دیدمت دلم لرزید !
_عروس: تو که فقط جورابامو نگاه می کردی ، از چیشون دلت لرزید ؟
و......
خرید عروسی :
_داماد:مطمعنی این مانتو اندازه ته ؟؟
_عروس:آره عزیزم ، این مدلشه !
_داماد:حالا شلوارت چرا پاره س ؟؟
_عروس :هواکشه !
_داماد : پس حداقل بیا بریم یه چادر بخریم !
_عروس : اواا ، خاک تو سرم ، مگه می خوای چادر سرت کنی ؟؟
و......
مراسم عروسی :
_داماد (چنان لبو ، ولی این بار نه از خجالت،از عصبانیت):عزیز دلم ، اون شنل زورو دیگه چیه ؟ اینطوری می خوای بیای بیرون ؟
_عروس : ای وای ، چادرم همینجا بودا ،نمی دونم چی شد ! فک کنم لولو برد !
همون مراسم عروسی ،ولی توی تالار:
_داماد:عزیزم ، مثه اینکه این لولو دست بردار نیست،شنل زوروتم برد ؟
_عروس :نه ،اون برای وقتیه که نا محرما میان باشه ،پسر خاله و پسر عمه اینه که محرمن !
_داماد:پس لابد اصغر آقای قصاب و حسن کبابی و شوهر عمه ی خدا بیامرز من نا محرمن ؟!!!!
زندگانی مشترک :
_عروس:اِاِاِاِ ،چرا کانال و عوض می کنی ؟؟؟
_داماد : مگه نمی دونی عزیزم ؟ الان دیروز امروز فردا شروع می شه!
_عروس : شما هم مثه اینکه متوجه نشدی که من داشتم پارازیت می دیدم ؟!
_داماد : عزیزم ،پارازیت چرا ببینی ؟،الان می زنم تلویزیون جمهوری اسلامی برفک ببین !
و بالاخره مراسم طلاق :
_عروس:کجا می ری ؟ امروز وقت دادگاه داریم !
_داماد : امروز چندمه ؟
_عروس : 22
_داماد :کجا باید برم ؟ دارم می رم راهپیمایی !
_عروس : پس بی زحمت برای منم آبمیوه و کیک بیار !
|