دیوار کاربران


hamid_love
hamid_love
۱۳۹۲/۱۲/۱۷

دیگه غمی نمی بینم وقتی کنار من هستی
وقتی مثل من و با من به این.قشنگی دل بستی
تو دلم عشق تو دارم ببین چقدر دوست دارم
می خوام کنار من باشی دیگه تنهات نمی ذارم
تو تو قلب منی آره دلم هوای تو داره
صدام از عشق تو پر شد همش اسم تو میاره
تو تو قلب منی آره چقدر زندگی شیرینه
دیگه چشام از اون چشمات همش ستاره می چینه

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۷

تو را به دادگاه خواهند کشید...... .شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایتت معلوم نیست اما اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته ام !!!

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

معروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی ميرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسي کند؛ در یکی از این شبها که سوار بر جيپ به طرف پادگانی میرفت، در بين راه سربازی را که يواشکي جيم شده بود و بعد ازعرق خوري های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد ؛
رضا شاه با لحني شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟
سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر
رضا شاه: يه ليوان زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: یه چتول زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: يه بطر زدی؟
سرباز: بزن قدّش
بعد رضا شاه میگه: حالا ميدونی من کیم؟
سرباز کمي جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: افسری؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: تيمسار؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: سردار سپه؟
رضا شاه: بزن قدّش
همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: چیه؟ ترسیدي؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: لرزیدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: ريدي؟
سرباز: بزن قدّش

farid2218
farid2218
۱۳۹۲/۱۲/۱۵

اول عشق

عاشق شدن است

بعد رنج کشیدن و

در آخر فنا شدن

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۴

جسارت می خواهد¡¡¡¡
نزدیک شدن به افکار دختری
که روزها
مردانه با زندگی می جنگد
اما شبها
بالشش از هق هق های دخترانه خیس است

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۴

من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم

هر دو شکستیم تو قلب مرا ، من غرورم را

هر دو بازی کردیم تو با من ، من با سرنوشتم

و در آخر هر دو پی بردیم

تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو

آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر می شود

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

عاشق تر از همه ما موش کوری ست که زیبایی جفت اش راچشم بسته باور می کند !

saeed1340134
saeed1340134
۱۳۹۲/۱۲/۱۲

هرچه کمتر شود فروغ حیات
رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید
سایه ........ ها را درازتر بینی
از رهی معیری

saeed1340134
saeed1340134
۱۳۹۲/۱۲/۱۲

من از دلبستگیهای تو با ایینه دانستم
که بر دیدار خود ای تازه گل عاشقتر از مایی
از صائب تبریزی

saeed1340134
saeed1340134
۱۳۹۲/۱۲/۰۹

او نگاهی کمی خجل دارد
عاشقی خوشگل و زبل دارد
میبرد سایه با نگاهی دل
تخم مرغی شبیه دل دارد ....