دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند

تعلیم به احمق ها همانقدر بی ثمر است که بخواهیم با صابون ذغال را سفیدکنیم.

پرستوی من تویی
می آیی بهار میشوم ؛ می روی ، پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن
بیا و نرو
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه

حتی برکه ای کوچک هم نیستم که قرص ماه خوبم کند
تب تو گرفته ام ، پزشک چه میداند ویرووس نبودنت را ؟

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر

مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است

صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت

اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟

بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران

آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم.

.
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند
از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!
چون درگیر هزاران ثانیه اند…
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند …

.
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند
از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!
چون درگیر هزاران ثانیه اند…
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند …

خدایا مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم ؟ دلم از کار افتاده !

چقدر زیباست کسی را دوست بداریم

نه از روی نیاز ،

نه از روی اجبار ،

و نه از روی تنهایی ،

فقط برای اینکه

ارزش دوست داشتن دارد…

دوست دارم

از من مگُذر وقتی از دلم آگاه نيستی ...

از روبرويم به كنارم بيا، دنيا را از چشمان من ببين ...

جوابِ محبت و دلدادگی اين نيست ...

برايم رجز نخوان ...من اهل جنگ نيستم ...
شــــاعرم ...

روح دارم ... احساس دارم ...

خيلی كه بخواهم گرد و خاک كنم

چشمانم خيس می شود، دلم غزلِ غم می سُرايد...

آنوقت بی حضور من و در پس دل به درد آمده ام

حال و روزت ديدنی كه نه ...

ســـــــــرودنيست ....

دنياست...

تو هم يک روز شـــــاعر ميشوی ...