دیوار کاربران


Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۴/۰۹/۰۹

میدونی سردره مطب جراحی پلاستیک چی نوشته؟
نوشته لولو تحویل میگیریم هلو تحویل میدهیم!

آرش
آرش
۱۳۹۴/۰۹/۰۸


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۸

در حال رفتنم

گاهی سکوت تسلیم فریاد ، گاهی اشک همصدا با سکوت
گاهی باید رفت بی دلیل ، لحظه ای می آید که پر از غمی
اسیری در قفسی که اسیر است در قفس زندگی
گاهی باید فراموش کرد، به یاد آن فراموشی یادها را در دل خاموش کرد
و ما رفتیم و از این رفتنها خاطره ای نماند، هر چه بود در لحظه خودش خوش بود
و اینجاست که گذشته ها خاک میخورند ، گاهی گذشته ها دل را از هر چه غم است پاک میکنند
و من خاک خوردم و بعد از سالها پر از غمم ، با اینکه گذشته ها رفت ، خودم هم در حال رفتنم
و من میروم و کسی دیگر می آید که مرا یاد نمیکند ، مثل من خودش را از تاریکی ها رها نمیکند
در خاموشیها نشستی و شمع وجودت روشن بود ، حق با تو بود که شمع هم دلیل خاموشی بود
و آن شمع سوخت و همه چیز تمام شد ، این گذشته ی خاک خورده ی من بود که تباه شد…

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۸

حکایت عشقمان

تا آنجا که نفس در سینه است ، یک نفس دوستت دارم
تا آنجا که دنیایی هست و من زنده در این دنیا ، دوستت دارم
تا اوج آسمان ، به رنگ عشق ، به رنگ روشنی ها…
تا آنجایی که کسی نمیبیند ، تا جایی که کسی نمی آید ، دوستت دارم
و از نهایت بی نهایت میگذرد ، نه شبیه لیلی و نه مثل مجنون قصه ها
لیلی و مجنون ها می آیند و میروند در این روزها ، هر کسی ادعای دیوانگی دارد در این دنیا
من نه مجنونم و نه فرهاد تو ، من هستم عشق بی همتای تو ، من برای توام و تا ابد در قلب تو
ما برای هم زنده ایم ، نه به عشق دیگران ، این حکایت همیشه میماند در عشقمان!
و آنکه ادعا کرد عاشق است و دل زد به دریاها ، رفت به سوی آن دنیاها ، هنوز هم نمیفهمد معنای واقعی عشق را ، من عاشقت شدم و یک قدم پا گذاشتم ، همه ی گذشته ها را جا گذاشتم ، تا رسیدم به تویی که همین سوی دنیایی ، در کنار همین ساحل دریایی!
تو همینجایی در قلب من ، به خاطر عشق گذشتیم از هم ، تا از این گذشتن ها تنها عشق به جا بماند ، نفرت و فراموشی ها در همانجا بماند ، تا یکجا برسیم به هم ، همانجا قدم بزنیم در کنار هم ، برویم و برویم تا برسیم به نهایت عشقمان!
با تو رسیدم تا آنجایی که دلهایمان به آرامش میرسند ، قلبهایمان طعم واقعی با هم بودن را میچشند، نه در اینجا تاریکی است و نه دلهره از آنهایی که خاموشی را به همراه خود دارند !
تا آنجایی که هیچکس جز من و تو نمیبیند دوستت دارم ، حالا با آن چشمان زیبایت عمق قلب مرا ببین که تا کجاها دوستت دارم…

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۸

بوی عطر عشقت

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم!
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است ، لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم ، هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم …
و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم ، تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم…
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود ، همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود!
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند ، و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من ، برای تویی که همیشه میمانی در دلم !
نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،
تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم
ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی ، و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم همه با هم یکی میشویم!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۷

گاهی برای محبت کردن، لازم نیست “چیزی بدهی”….

کافی است ” گوش بدهی”…

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۷

وقتی برای کسی کاری را انجام می دهید ، از آنها انتظار محبت

نداشته باشید ،همه ما گاهی باید درختانی را بکاریم که

هرگز زیر سایه آن نخواهیم نشست.

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۷

وقتی برای کسی کاری را انجام می دهید ، از آنها انتظار محبت

نداشته باشید ،همه ما گاهی باید درختانی را بکاریم که

هرگز زیر سایه آن نخواهیم نشست.

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۷

در گیرو دار زندگی ، فراوان پیش میآید که باهم درگیر می شویم.

بکوشیم که از هم دل گیر نشویم .

دیروز،تاریخچه یامروز زندگیستو فردا معماست.

پس بیاییم عشق و محبت را از یکدیگر پنهان نکنیم،

شاید دیگر فردایی نباشد.

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۰۷

یک جمله ممکن است احساسی را تغییر دهد ُنگاهی را دگرگون نماید ُمسیری را عوض کند ُ

جوانه امیدی در دلی بکارد ُغمی را زایل نماید ُ عزمی راجزم کند وحقیقتی رافهم.

چرا که اولین جرقه کلمات وجملات در ادراک بروزمیکند ومنجر به اساس میشود

ونهایتا بصورت رفتار ضهور مینماید پس خوب بخوانیم نیک بیندیشیم تا زیبا عمل نمائیم .

چه خوش گفته اند :

عالمی را یک سخن ویران کند

روبه هان مرده را شیران کند

آسمان شو ابر شو باران ببار

ناودان آبش نمی آید بکار

بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود

پسته ی بی مغز اگر لب وا کند رسوا شود