دیوار کاربران


mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۹/۰۲






dada1animal
dada1animal
۱۳۹۳/۰۹/۰۱

خیلی دلم گرفته از خیلیا..........!!!
animal..................................................................060

توی زندگی به هیچ چیز زیاد اعتماد نکن

حتی سایه ات

که جاهای تاریک تنهات میذاره . . .
$..S..$

بچه های فقیر فقط در زنگ انشا ، تعطیلات را به کنار دریا می روند . . .
$..S..$

رای دشمنانت، کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند!
$..S..$

هیچ خشمی بالاتر از عشقی که به نفرت تبدیل شده باشد ، نیست.
$..S..$

داداامید.........................................s

hadel
hadel
۱۳۹۳/۰۷/۲۹

بعضی آدمها یهو میان…
یهو زندگیت و قشنگ میکنن…
یهو میشن همه ی دلخوشیت…
یهو میشن دلیل خنده هات…
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن…
یهو گند میزنن به آرزوهات…
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست…

+

shahbaz86
shahbaz86
۱۳۹۳/۰۷/۲۵

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» ...
صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !
مگه نه ؟

alsaat
alsaat
۱۳۹۳/۰۷/۱۸

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که زمن رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
پس چرا دیده زدیدارم بست
هر کجا مینگرم باز هم اوست
که به چشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود

★گل بهاری★
★گل بهاری★
۱۳۹۳/۰۷/۱۶

حرارت عشق وبلاگ جدیدمه ممنون میشم سر بزنید

http://www.hamkhone.ir/member/19860/blog/view/152544--/


Rahgozarm5
Rahgozarm5
۱۳۹۳/۰۷/۱۰

اين متن قشنگ بود كمي هم آرامش مي ده
================
دل بــســـپــار...
به آتشی که نمى سوزاند
" ابراهیم " را

و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را

نهنگی که نمیخورد
"یونس"را

کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار"...

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۳/۰۷/۰۹

وقتی که تنها شدی...

وقتی که خیلی تنها شدی...

وقتی دلت از ادمای زمونه گرفت...

برو خداروشکرکن اون اشغالایی که دم از رفاقت میزدن و تنهات گذاشتن حالا کنارت نیستن...

5+

Rahgozarm5
Rahgozarm5
۱۳۹۳/۰۷/۰۹

ﻗﻮ ﻫﺎ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺧﺎﺭﻕﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ
ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺗﮏ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺒﻞ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ
ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪﻩ
ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻏﺎﺯﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺮﮒﺁﮔﺎﻫﯽ
ﺩﺍﺭﻧﺪ،ﻗﻮﻫﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﻫﯿﭻ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻣﺮﮒ، ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺩﻧﺞ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﯼ
ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺧﺘﺘﺎﻣﯿﻪ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺗﻤﺎﻡ
ﺁﻭﺍﺯ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ. ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻗﻮ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺟﻔﺘﮕﯿﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎ ﺍﺧﺮﯾﻦ
ﺁﻭﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ . ﻭ ﺍﯾﻦ “ﺁﻭﺍﺯ ﻗﻮ” ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﺧﺮﯾﻦ
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ
ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺰﻟﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ
ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍﺑﻤﯿﺮﺩ
ﭼﻮﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ
ﺷﺒﯽ ﻫﻢ ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯﮐﻦ
ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاهداین قوی زیبابمیرد

Rahgozarm5
Rahgozarm5
۱۳۹۳/۰۷/۰۹

خداوندا ، با تمام ايمانم به تو ، گاه مستاصل مى شوم و خسته ، و گاه خاكسترى مى شود روزهايم و مى بينم كه پيش نمى رود .
هنوز دورى كردن از كسانى كه آزرده ام مى كنند را ياد نگرفته ام .
هنوز به خدا سپردن آنان كه نمى خواهند در كنار من باشند ، در توان من نيست .
هنوز ياد نگرفته ام كه خود را در شرايط ناخوشايند تكرارى قرار ندهم .
الهى ، هنوز در گير رابطه هاى بيمارم ، و همچنان شهامت جدا شدنم از ترسهايم نيست .
و من ياد نگرفته ام تابع خرد زيستن را
اما ، ياد گرفته ام كه از تو و با تو سخن بگويم
وقتى زندگيم طوفانى ميشود و هواى دلم ابرى ، گريه مى كنم اما گلايه نمى كنم .
ياد گرفته ام كه گلايه اى از تو نيست پروردگارم ، كه سهم من از تو هر چه هست بهترين من است
من و ايمانم به تو ، من و صبورريهايم ،
و آن گاه كه خورشيد بالا مى آيد و شب مى رود ، بهارى مى شود باز روزهايم .
و من شكوفا مى شوم چون ياس و تازه مى شوم چون عشق
خدايا ياد گرفته ام با تو بودن را ،
و مرا بى تو هرگز
خداوندا ، بوى تو مى آيد هر جا كه صحبت رهائيست
مرا رهانيدن از خويش و پيوند خوردنم با تو