بلاگ كاربران


حکایت شیری که عاشق آهو شد
شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.
شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...
گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…

====================================

نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Navidram
ارسال پاسخ

یه نتیجه اخلاقی دیگه هم میتونه داشته باشه : معشوق اولی میتونه راهی برای رسیدن به معشوق واقعی و هم نوع باشه . تشکر

sara1213
ارسال پاسخ

بسیار زیبا

sherda1111
ارسال پاسخ

ممنونم عزیزم خیلی زیبا بود