دیوار کاربران


mohammad14267
mohammad14267
۱۳۹۴/۰۷/۱۵

مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شناکردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات
مانده تا سینی ما پرشود از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچینه ی هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم
من که در لخت ترین موسم بی چهچهه سال
تشنه زمزمه ام ؟
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم

روی تنهایی خود ...

mohammad14267
mohammad14267
۱۳۹۴/۰۷/۱۵

سال هاست که گم شده ام
و نیست تک ستاره ای...!
نشانه ای ندارم
تو اگر همانی که باید ،
مرا پیدا کن ...!

AZAD
AZAD
۱۳۹۴/۰۷/۱۵

تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود ، گر نشود

حرفی نیست

اما

نفسم می گیرد

در هوایی که نفس های تو نیست !

سهراب سپهری