بلاگ كاربران


  • روی تنهایی خود ...

  • مانده تا برف زمین آب شود  مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر ناتمام است درخت  زیر برف است تمنای شناکردن کاغذ در باد  و فروغ تر چشم حشرات  و طلوع سر غوک از افق درک حیات  مانده تا سینی ما پرشود از صحبت سنبوسه و عید  در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد  و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف  تشنه زمزمه ام  مانده تا مرغ سرچینه ی هذیانی اسفند…
  • و زمان روی ستون فقرات گل یاس‌ ..

  • پشت كاجستان ، برف‌ .. برف‌، یك دسته كلاغ‌ جاده یعنی غربت‌ .. باد ، آواز ، مسافر ، و كمی میل به خواب‌ .. شاخ پیچك و رسیدن‌ ، و حیاط‌ .. من ، و دلتنگ‌، و این شیشه خیس‌ می نویسم‌ ، و فضا می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشك‌ .. یك نفر دلتنگ است‌ یك نفر می بافد یك نفر می شمرد یك نفر می خواند زندگی یعنی : یك سار پرید .. از چه دلت…