دیوار کاربران


a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۷

ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کش شلوار کُرديم بود، در رفت!
بيا اينم کپي کن!!!:

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۷

روزگاریست که به شاه و گدا شک داریم
ما به هر لنگ و قبا، ریش و عبا شک داریم
صحبت از عادت مالوف ریاکاری هاست
هر که دارد هوس کرب بلا شک داریم
شیخ ما گفت که ابلیس مقرب بوده است
بی جهت نیست که گاهی به خدا شک داریم
تاجری گفت به والله قسم چینی نیست
مشتری گفت به اسما خدا شک داریم
چند توله به پدر مادر خود می گفتند؛
ما به آن رابطه ی بین شما شک داریم
شیخ ما گفت دگر روزه ی شک دار نگیر
بس کن ای شیخ به هر روز خدا شک داریم
بعد یکسال معایینه پزشکان گفتند:
ما به بیماری پارانویا شک داریم

atosa_rad
atosa_rad
۱۳۹۴/۰۸/۰۷

هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده...
هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده...
مهم نیست امروز کجایی...!؟
مهم اینه که فردا کجا خواهی بود...!؟
هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...!!!
زمین خوردی!؟
عیبی ندارد...
برخیز...!!!
نگذار زمین به جاذبه اش ببالد...
سر به دو زانوی غم فرو مبر،سرت را بالا بگیر...
قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده ای!!؟؟
کوله بارت ریخت!؟عیبی ندارد...
سبک باشی راحتتر اوج میگیری...
زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش 


a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند …
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود ...

نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم
آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ؛
دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !

بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم ...
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

خدای من خدایست که اگر سرش فریاد بکشم :
به جای دست رد به سینه ام ، نوازشم می کند و می گوید :
من که میدانم جز من کسی را نداری ...!

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

انگاه که در اوج تنهایی منتظر کسی هستی که تورا بلند کند

صدایی از درون میشنوی که می گوید به خودت تکیه کن این دنیا پر از نامردیست

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگزنمی پذیرفت. شبی پیرزن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند . اما صبح پیرمرد دیگر هرگز بیدار نشد و آن صدای ضبط شده لالایی هرشب پیرزن شد ...ع

قدر لحظات هر چند سخت کنار هم بودن رو بدانیم .

مادر مثل مداد ميمونه هر لحظه تراشيده شدن و تموم شدنش رو ميبيني.

اما پدر مثل خودکاره . شکل ظاهريش تغيير نميکنه فقط يکدفعه ميبيني ديگه نمي نويسه...

تا هستند قدرشونو بدونيد...

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

من همیشه فکر می‌کنم که مردن از لب‌ها آغاز می‌شود
در آن زمان که کسی را نمی‌بوسی
در آن زمان که دیگر نمی‌خندی
در آن زمان که دیگر حرفی برای گفتن نیست…

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

متنفرم از خودم ...

که همیشه نگران کسی میشوم

که اگر بمیرم هم ...

به چهلمم نخواهد رسید...

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۴/۰۸/۰۶

دلم آغوش میخواهد.....!!!

.

.

.

.

.

شایدم...

آش دوغ میخواهد.....

دقیقا نمیفهمم چی داره میگه....

بزارید یبار دیگه ازش بپرسم؟!

.

.

.

.

آقا حله....آش دوغ میخواد...

اشتباه از من بود...ببخشید وقتتونو گرفتم

یهو فک کردم عاشق شدم !!